کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درباختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درباختن
/darbāxtan/
معنی
۱. باختن.
۲. (مصدر لازم) بازی کردن.
۳. [مجاز] از دست دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
درباختن
فرهنگ فارسی معین
(دَ تَ) (مص م .) 1 - باختن ، از دست دادن . 2 - بازی کردن . 3 - خرید و فروش کردن .
-
درباختن
لغتنامه دهخدا
درباختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) دربازیدن .باختن . بازی کردن . (ناظم الاطباء). قمار : چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دائره درباخت کجه . (منسوب به رودکی ).جمالت چون جوانی جان نوازدکسی جان با جوانی درنبازد. نظامی .ز روی لطف با کس درنسازدکه آنک...
-
درباختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] darbāxtan ۱. باختن.۲. (مصدر لازم) بازی کردن.۳. [مجاز] از دست دادن.
-
جستوجو در متن
-
در بازیدن
لغتنامه دهخدا
در بازیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) درباختن . باختن . رجوع به درباختن شود.
-
استنفاد
لغتنامه دهخدا
استنفاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیست ساختن . نیست کردن . اِفناء. || کوشش و توان خود را درباختن . (منتهی الارب ). تمام توانائی خود را بکار بستن . درباختن کوشش و توان خود را. تمام کار بستن توانائی خویش . (تاج المصادر بیهقی ).
-
قمر
لغتنامه دهخدا
قمر. [ ق َ ] (ع مص ) مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد). درباختن وغالب آمدن در باختن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
درباخته
لغتنامه دهخدا
درباخته . [ دَ ت َ/ ت ِ ] (ن مف مرکب ) باخته . از دست داده : گویند رفیقانم در عشق چه سرداری گویم که سری دارم درباخته در پایی . سعدی .رجوع به درباختن شود.
-
ابتذال
لغتنامه دهخدا
ابتذال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) صرف چیزی را بسیار. بادروزه داشتن جامه یعنی جامه برای کار پوشیدن . دائم بکار داشتن جامه و جز آن . ناپاک و زبون داشتن جامه . || درباختن و نگاه نداشتن چیزی . ضد صیانت . || دویدن اسب .
-
تبذل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabazzol ۱. درباختن و ترک کردن چیزی: ◻︎ چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی: ۷ حاشیه).۲. خوشرویی کردن.۳. گشادهرویی.
-
تبذل
لغتنامه دهخدا
تبذل . [ ت َ ب َذْ ذُ ] (ع مص ) ناحفاظی . ناخویشتن داری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عمل نفس خویشتن کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درباختن و نگاه نداشتن چیزی . || بادروزه داشتن خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لباس که...
-
منافدة
لغتنامه دهخدا
منافدة. [ م ُ ف َ دَ ] (ع مص ) با هم نزد حاکم شدن و خصومت کردن با هم و کوشش و توان خود را درباختن در خصومت و پیکار، یعنی هر واحد نابود کردن حجت صاحب خود خواهد. (منتهی الارب ). با هم نزد حاکم شدن و مخاصمت و محاجه کردن با کسی و حجت او را قطع و نابود کر...
-
بهصلة
لغتنامه دهخدا
بهصلة. [ ب َ ص َ ل َ ] (ع مص ) برکندن جامه از تن و درباختن آنرا بقمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خوردن گوشت استخوان از هر طرف آن جداکرده . (منتهی الارب ). جدا کردن گوشت از طرف استخوان و خوردن آن . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب...
-
خشک باختن
لغتنامه دهخدا
خشک باختن . [ خ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بی شرط و گرو قمار بازی کردن . (از برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ). || هرچه اسباب بود بتمام درباختن . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از سامان و مایعرف خود را باختن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (...
-
باختن
لغتنامه دهخدا
باختن . [ ت َ ] (مص ) لازم و متعدی هر دوآمده است . مقابل بردن ، در قمار. گم کردن در قمار. زیان کردن در قمار. باختن چیزی بگرو. مقامره . (منتهی الارب ). تقامر. (منتهی الارب ) (کازیمیرسکی ). قمار باختن . یَسْر. یَسَر. مغلوب حریف شدن در قمار. جنسی از قما...