بهصلة. [ ب َ ص َ ل َ ] (ع مص ) برکندن جامه از تن و درباختن آنرا بقمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خوردن گوشت استخوان از هر طرف آن جداکرده . (منتهی الارب ). جدا کردن گوشت از طرف استخوان و خوردن آن . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || خارج کردن قوم را از مال آنها: بهصل القوم من مالهم ؛ خارج کرد قوم را از مال آنها. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.