کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درآمدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درآمدگی
لغتنامه دهخدا
درآمدگی . [ دَ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت درآمده . چگونگی درآمده . میل درونی و برگشت به درون . (ناظم الاطباء): جنف ؛ درآمدگی یک جانب اعلای سینه و پستی آن . قبل ؛ درآمدگی پیش هر دو پای . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
بسر درآمدگی
لغتنامه دهخدا
بسر درآمدگی . [ ب ِ س َ دَ م َدَ ] (حامص مرکب ) سقوط و لغزش . (ناظم الاطباء). عمل بسر درآمدن . با سر زمین خوردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
قحمة
لغتنامه دهخدا
قحمة. [ ق ُ م َ ] (ع اِ) هلاکت جای . || تنگ سال سخت . || خشک سال . || (اِمص ) ناگهان بی اندیشه درآمدگی در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قعولة
لغتنامه دهخدا
قعولة. [ ق َع ْ وَ ل َ ] (ع اِمص ) نوعی از رفتار، و آن پیش درآمدگی پای است بر پای دیگر در رفتار. || (مص ) بر سر کوه یا پشته نشستن . (منتهی الارب ).
-
سکندری
لغتنامه دهخدا
سکندری . [ س ِ ک َدَ ] (حامص ) سکندر شدن . اسکندر گردیدن : نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داند. حافظ.|| بسر درآمدن . (غیاث ) (آنندراج ). سرنگونی و بروی درآمدگی . (ناظم الاطباء).
-
بزا
لغتنامه دهخدا
بزا. [ ب َ ] (ع اِمص )بَزی ̍. کجی پشت ، نزدیک سرین و یا مشرف شدن وسط پشت بر سرین یا بیرون آمدگی سینه و درآمدگی پشت یا بیرون آمدگی سرین . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
بزی
لغتنامه دهخدا
بزی . [ ب َ زا ] (ع مص ) برابری کردن . (از منتهی الارب ). || (اِمص ) کجی پشت نزدیک سرین یا اشراف وسط پشت بر سرین یا بیرون آمدگی سینه و درآمدگی پشت با بیرون آمدگی سرین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جنف
لغتنامه دهخدا
جنف . [ ج َ ن َ ] (ع مص ) میل کردن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ترتیب عادل ). || میل کردن از راه . (منتهی الارب ). میل کردن بسوی ظلم . (غیاث از شرح نصاب )(از اقرب الموارد). || ظلم کردن . (اقرب الموارد). ستم کردن : فمن خاف من موص جنفاً او اثماً فا...
-
قبعلة
لغتنامه دهخدا
قبعلة. [ ق َ ع َ ل َ ] (ع اِمص ) پیش درآمدگی پای بر پای دیگر. || دوری میان دو شتالنگ . || رفتاری با سستی و ضعف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رفتاری که گویا خاک رابا قدم برمیدارد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شکوخ
لغتنامه دهخدا
شکوخ . [ ش ِ / ش ُ ] (اِمص ، اِ) اسم از شکوخیدن . (ناظم الاطباء). ریشه ٔ شکوخیدن بمعنی پای در جایی گیر کردن . آشکوخیدن . || قدم به غلط برداشتن . لغزیدن . (فرهنگ لغات شاهنامه ). افتادگی . سقوط.(ناظم الاطباء). بسر درآمدگی . (برهان ) (آنندراج ). کسی که ...
-
کبة
لغتنامه دهخدا
کبة. [ ک َ / ک ُب ْ ب َ ] (ع حامص ، اِمص ) یک بار درآمدگی در جنگ و روان شدن . (از اقرب الموارد). یک بار درآمدگی در کارزار و یک بار روان شدگی . (منتهی الارب ). به یکبار در جنگ شدن . (شرح قاموس ). || رها کردن خیل بشکل قوس برای روان شدن یا برای حمله . (...
-
قبل
لغتنامه دهخدا
قبل . [ ق َ ب َ ] (ع مص ) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاهه ٔ چشم . (منتهی الارب )(آنندراج ). پیش آمدگی سیاهه ٔ چشم بر بینی . (منتهی الارب ). یا قبل مانند حول است که کجی چشم باشد یا آن بهتر از حول است یا برآمدگی سیاهه ٔ چشم یکی بر دیگری وبودن سیاهه ٔ چ...
-
ردة
لغتنامه دهخدا
ردة. [ رِدْ دَ ] (ع اِمص ) برگشتگی از دین و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است از ارتداد. (از اقرب الموارد). اسم مصدر ارتداد بکسر راء است ولی معمولاً به فتح تلفظ کنند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 50 از صحاح ...