کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دخدار
لغتنامه دهخدا
دخدار.[ دَ ] (معرب ، اِ) جامه ٔ سفید یا سیاه . فارسی آن «تخت دار». (المعرب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ «تخت دار». (منتهی الارب ) (آنندراج ). چادر سیاه و سفیدی را گویند که بر روی تخت پوشند. و بعضی گویند معرب «تخت دار»است که جامه ٔ خواب باشد. (برهان )....
-
جستوجو در متن
-
تخت دار
لغتنامه دهخدا
تخت دار. [ ت َ ] (اِ مرکب ) جامه ٔ سیاه و سفید را گویند. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). جامه ٔ سیاه و سفید که پادشاهان ایران ویژه دارا بر روی تخت خود می گسترانید. (ناظم الاطباء). || جامه ٔ خواب را نیز گفته اند و معر...
-
تختار
لغتنامه دهخدا
تختار. [ ت َ ] (اِ مرکب ) جامه ٔ سیاه یا سفید که در تخت (تخت جامه ) صیانت می شود. رجوع به دخدار شود. (یادداشت بخط دهخدا). جوالیقی در ذیل «دخدار»آرد: الدخدار؛ الثوب . و هو بالفارسیة تخت دار؛ ای یمسکه التخت . (المعرب ص 141). رجوع به تخت دار شود.