دخدار.[ دَ ] (معرب ، اِ) جامه ٔ سفید یا سیاه . فارسی آن «تخت دار». (المعرب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ «تخت دار». (منتهی الارب ) (آنندراج ). چادر سیاه و سفیدی را گویند که بر روی تخت پوشند. و بعضی گویند معرب «تخت دار»است که جامه ٔ خواب باشد. (برهان ). مأخوذ از «تخت دار» فارسی جامه ٔ سیاه یا سپید که در قدیم تخت پادشاهان را بدان می پوشانیدند. (ناظم الاطباء). || زر. طلا. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.