کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داود المظفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داود المظفر
لغتنامه دهخدا
داود المظفر. [ وو دُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) پانزدهمین از امرای ارتقیه ٔ ماردین است . 769 - 778 هَ . ق .
-
واژههای مشابه
-
عسل داود
لغتنامه دهخدا
عسل داود. [ ع َ س َ ل ِ وو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روغنی باشد که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و به عربی دهن العسل و به یونانی اورمالی خوانند. (برهان ) (آنندراج ). دهن عسلی است که اولی نامند، و توهم کرده کسی که اورمالی و اومالی دانسته...
-
کهنه داود
لغتنامه دهخدا
کهنه داود. [ ک ُ ن َ / ن ِ وو ] (اِخ ) شعبه ای است از طایفه ٔ ناحیه ٔ سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان و از 50 خانوار مرکب است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 98).
-
گردونه ٔ داود
لغتنامه دهخدا
گردونه ٔ داود. [ گ َ ن َ / ن ِ ی ِ وو ] (اِخ ) نعش و بنات النعش کبری .
-
نی داود
لغتنامه دهخدا
نی داود. [ ن َ / ن ِ وو ] (اِ مرکب ) در موسیقی گوشه ای است از دستگاه همایون . (فرهنگ فارسی معین ).
-
یوسف داود
لغتنامه دهخدا
یوسف داود. [ س ُ وو ] (اِخ ) ملقب به اقلیمیس (1245-1307 هَ . ق .). ابن داودبن بهنام . دانشمند و عالم به زبان و ادب عرب و تاریخ قدیم و اصلش سریانی و متولد عمادیه ٔ موصل بود. در موصل و لبنان و سپس در رومة تحصیل علم کرد. در سال 1855 م . به موصل برگشت و ...
-
ابن داود
لغتنامه دهخدا
ابن داود. [ اِ ن ُ وو ] (اِخ ) تقی الدین حسن بن علی بن داود حلی . از بزرگان فقهای شیعه ، شاگرد سید ابن طاوس و محقق و ابن جهم . کتاب او در علم رجال معروف است و چنانکه خود او در آن کتاب آورده تولدش در پانزدهم جمادی الأولی سال 647 هَ .ق . بوده است . (ا...
-
ابن داود
لغتنامه دهخدا
ابن داود. [اِ ن ُ وو ] (اِخ ) ابوالحسن محمدبن احمدبن داود قمی .وفات 378 هَ .ق . محدث و فقیه شیعی . از قم به بغدادرفته و در آنجا بترویج حدیث پرداخته است . او را تألیفات بسیار است و نام آنها در رجال نجاشی آمده است .
-
آل داود
لغتنامه دهخدا
آل داود. [ ل ِ وو ] (اِخ ) فرزندان داود نبی ، سلیمان و اولاد او : اِعملوا آل داود شکراً... (قرآن 13/34). || تیره ای از چهارلنگ بختیاری از شعبه ٔ محمود صالح .
-
تخت داود
لغتنامه دهخدا
تخت داود. [ ت َ ت ِ وو ] (اِخ ) نام کوهی در حوالی تفت که جایی است در یزد. (بهار عجم ) (از آنندراج ذیل تخت حیران ) : نه منظر اختران مسعوداورنگ نشین تخت داود.محسن تأثیر (از بهار عجم ).
-
دکان داود
لغتنامه دهخدا
دکان داود. [ دُک ْ کا ن ِ وو ] (اِخ ) دخمه ای است نزدیک سرپل زهاب در سنگ در اینجا صورت مردی برجسته در سنگ کنده شده ، این مرد لباس مادی بر تن و بَرْسَمی بدست دارد و در حال عبادت ایستاده است . (از تاریخ ایران باستان ص 221).
-
ده داود
لغتنامه دهخدا
ده داود. [ دِه ْ وو ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربندپایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 16هزارگزی جنوب باختری آستانه دارای 830 تن سکنه است . آب آن از قنات و رودخانه تأمین می شود. از طریق گردنه ٔ ظهیرآباد اتومبیل می رود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
سراب داود
لغتنامه دهخدا
سراب داود. [ س َ وو ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آبادواقع در 10 هزارگزی جنوب نورآباد و 10 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . هوای آن سرد و دارای 240 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سارها تأمین می شود. محصول آنجا غل...
-
شهر داود
لغتنامه دهخدا
شهر داود. [ ش َ رِ وو ] (اِخ ) همان قلعه ٔ صهیون است که اول ازآن ِ پبوسیان بود و پس از آنکه داود آنرا مفتوح ساخت قصری و شهری در آن بنیاد افکند و به اسم خود موسوم ساخت . || بیت لحم نیز شهر داود خوانده شده است . (قاموس کتاب مقدس ).