کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دالق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دالق
لغتنامه دهخدا
دالق . [ ل ِ ] (اِخ ) لقب عماربن زیادالعیسی و این لقب او را بسبب بسیاری غلط داده اند. (منتهی الارب ).
-
دالق
لغتنامه دهخدا
دالق . [ ل ِ ] (ع ص ) سیف دالق ؛ شمشیر بآسانی برآینده از نیام . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
دلق
لغتنامه دهخدا
دلق . [ دَ ل ِ ] (ع ص ) سیف دلق ؛ شمشیر که به آسانی برآید از نیام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دالق .رجوع به دالق شود. || تیززبان . (غیاث ).
-
عمارة
لغتنامه دهخدا
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن زیادبن سفیان بن عبداﷲبن ناشب عبسی . ملقب به وهاب و مشهور به دالق . از رؤسا و فرماندهان دوره ٔ جاهلیت . رجوع به عماره ٔ عبسی شود.
-
دلوق
لغتنامه دهخدا
دلوق . [ دَ ] (ع ص ) اسب استوارخلقت سخت دونده که به یکباره و بناگاه برسد. ج ، دُلُق . (منتهی الارب ). واحد دلق ، و آن اسبانی هستند که پی درپی وپشت سرهم خارج شوند. (از اقرب الموارد). || شتر ماده ٔ دندان ریخته از پیری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)...
-
عماره ٔ عبسی
لغتنامه دهخدا
عماره ٔ عبسی . [ ع ُ رَ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن سفیان بن عبداﷲ ناشب عبسی . ملقب به وهاب و مشهور به دالق .از رؤسا و فرماندهان لشکر در دوره ٔ جاهلیت . وی از توانگران و سخاوتمندان بشمار می رفت و بر خویش فرض کرده بود که ناله ٔ اسیری را در تاریکی شب نشنود م...
-
سیف
لغتنامه دهخدا
سیف . [ س َ ] (ع مص ) شمشیر زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن . (آنندراج ) : به آداب سیف و سنان مرتاض گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || شکافته شدن . (از منتهی الارب ): سافت یده ؛ شکافته شد دست او و ریشه گرف...