کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داعی کبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
داعی العلوی
لغتنامه دهخدا
داعی العلوی . [ عِل ْ ع َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به داعی صغیر شود.
-
داعی الیمنی
لغتنامه دهخدا
داعی الیمنی . [ عِل ْ ی َ م َ ] (اِخ ) علی بن احمدبن الامام القاسم بن محمد الحسنی الیمنی امیر زیدی (1040-1121 هَ. ق .) وی مردی شجاع و فقیه و با فرهنگ برآمد. پدر او امارت صعدة و نواحی آن داشت و چون 1066 درگذشت ، عم وی اسماعیل متوکل بجای پدر وی بنشست د...
-
داعی الدعاة
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] dā'iyoddo'āt ۱. دعوتکنندۀ دعوتکنندگان؛ رئیس دعاة.۲. در فرقۀ اسماعیلیه، رئیس مجلس دعوت.
-
داعي السلام
دیکشنری عربی به فارسی
صلح طلبان
-
داعی الی ا
لغتنامه دهخدا
داعی الی ا. [ اِ لَل ْ لاه ] (اِخ ) شاه داعی ، شاعر شیرازی . رجوع به داعی (شاه ...) و داعی شیرازی شود.
-
داعی الی ا
لغتنامه دهخدا
داعی الی ا. [ اِلَل ْ لاه ] (اِخ ) الامام الناصر للحق حسن بن علی بن الحسین بن زیدبن عمربن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام . و او را کتبی است در فقه بر مذهب زیدیه و گفته اند نزدیک صد کتاب دارد و صاحب الفهرست بعضی از آن کتب را نام برده اس...
-
داعی الی الحق
لغتنامه دهخدا
داعی الی الحق . [ اِ لَل ْ ح َق ق ] (اِخ ) رجوع شود به حسن بن زیدبن احمدبن الباقر. (تاریخ گزیده ).
-
داعی الی الحق
لغتنامه دهخدا
داعی الی الحق . [ اِ لَل ْ ح َق ق ] (اِخ ) رضابن هادی . کیا بزرگ . وی شاه غازی رستم را با پنجهزار دیلم به سال 521 هَ . ق . هنگامیکه سلطان مسعود سلجوقی نواده ٔ سنجر به مازندران تاخته کمک کرده است . این کیابزرگ را اسپهبد اردشیر (568-602) حکومت ناحیه ٔ ...
-
داعی الی الحق
لغتنامه دهخدا
داعی الی الحق . [ اِ لَل ْ ح َق ق ] (اِخ ) لقب ابوعبداﷲ محمد زیدبن [ اسماعیل بن حسن بن زیدبن ] محمدبن اسماعیل بن حسن بن زیدبن حسن بن علی (ع ). ملک دیلم (271 - 288 هَ . ق .) برادر حسن بن زید. رجوع به داعی ، ابوعبداﷲ محمدبن زید شود. (از الفهرست ابن الن...
-
جستوجو در متن
-
حسن علوی
لغتنامه دهخدا
حسن علوی . [ ح َ س َ ن ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن زید. معروف به داعی کبیر و حسن بن زید. رجوع به حسن طبری بن محمدبن اسماعیل شود.
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن شهریاربن قارن پادشاه طبرستان از آل باوند دوازده سال پادشاهی کرد و در ایام دولت او خروج داعی کبیر اتفاق افتاد. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 417).
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن ناصر کبیر. او داماد ماکان بن کاکی بود. و آنگاه که ابوالحسین احمد صاحب الجیش برادر جعفر پس از مرگ ناصر کبیر به سال 304 هَ . ق . سید حسن بن قاسم را که سپس بداعی صغیر ملقب گشت از آمل بگیلان طلب کرد و زمام ملک ب...
-
اصفهبد
لغتنامه دهخدا
اصفهبد. [ اِ ف َب َ / ب ُ ] (اِخ ) پاذوسپان بن افریدون . از امرای طبرستان بود که داعی کبیر بیاری وی بر دشمنان خویش ظفر یافت . خواندمیر آرد: داعی کبیر قاصدی بنزد پاذوسپان فرستاد و از وی مدد طلبید و اسپهبد جمعی از ابطال رجال با اسلحه ٔ فراوان به اردوی ...
-
اصفهبد
لغتنامه دهخدا
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) هروسندان بن بنداربن شیرزادبن فریدون . از اسپهبدان طبرستان و پسرعم اصفهبد شهریار بود و پس از مرگ وی بفرمانروایی رویان نایل آمد و دوازده سال در آن سرزمین حکومت کرد. در روزگار وی ناصرالحق یا ناصر کبیر با محمدبن صعلوک ...
-
ابومقاتل
لغتنامه دهخدا
ابومقاتل . [ اَ م ُ ت ِ] (اِخ ) ضریر. از جمله ٔ شعراء عرب ملازم درگاه داعی کبیر. او نوبتی قصیده ای در مدح داعی در سلک نظم کشیدکه مصراع اولش این است : اﷲ فرد و ابن زید فرد. و چون داعی این مصراع شنید بانگ بر شاعر زد و خود را از مسند بیفکند و سر برهنه ک...