کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داخل شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داخل شدن
لغتنامه دهخدا
داخل شدن . [ خ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درآمدن . اندر آمدن . دخول . وارد شدن . فروشدن . داخل گشتن . ورود کردن . ولوج . داخل گردیدن . درشدن : شبی بیکی از مجالس ملوک داخل شد. (مجالس سعدی ). کبن ؛ داخل شدن دندان ثنایای آدمی از بالا و پایین در غار دهن . (من...
-
داخل شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ادخل
-
واژههای مشابه
-
داخل کشور
فرهنگ واژههای سره
درون کشور
-
bottom rudder
سکانداخل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حرکتی در حین گردش به پهلو که در آن سکان عمودی به سمت سطح پایینتر هواپیما میرود
-
قبض داخل
لغتنامه دهخدا
قبض داخل . [ ق َ ض ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح رمل نام شکلی باشد بدین صورت . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
قصران داخل
لغتنامه دهخدا
قصران داخل . [ ق َ ن ِ خ ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است بزرگ در اطراف ری ، و دارای قلعه ٔ محکمی است ، و بیشتر میوه جات ری از آنجاست . جماعتی از دانشمندان بدان منسوبند. (از معجم البلدان ).
-
داخل کردن
لغتنامه دهخدا
داخل کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآوردن . اتلاج . اِدخال . اندماج : اسلق العود فی العروة؛ داخل کردن چوب را در گوشه ٔ کوزه و جز آن . (منتهی الارب ).- داخل جنگ کردن ؛ بجنگ واداشتن .- داخل چیزی کردن ؛ آمیختن و درآوردن درآن . پیوسته کردن . (ناظم ...
-
داخل البلاد
دیکشنری عربی به فارسی
درون کشور , درون مرزي , داخله
-
داخل درجنگ
دیکشنری فارسی به عربی
محارب
-
داخل وریدی
دیکشنری فارسی به عربی
وريدي
-
داخل شونده
دیکشنری فارسی به عربی
مکون
-
داخل نشدنی
دیکشنری فارسی به عربی
منيع
-
درون (داخل)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ru طاری: yo طامه ای: dar طرقی: yo کشه ای: yo نطنزی: tu
-
داخل رونده
دیکشنری فارسی به عربی
داخلي