کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داب
/da'b/
معنی
شٲن؛ خوی؛ عادت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اخلاق، خاصه، خصلت، خلق، خو، رسم، شیمه، عادت، منش
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
داب
واژگان مترادف و متضاد
اخلاق، خاصه، خصلت، خلق، خو، رسم، شیمه، عادت، منش
-
PFE
داب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← درصد اثر بسامد
-
داب
لغتنامه دهخدا
داب . (ع اِ) کروفر. (از شرفنامه ٔ منیری ). دارات . شأن و شوکت و خودنمائی . (برهان ) : گر ببینی آنهمه دارات و داب و داروگیرکه به امر شاه و رسم باستان آورده اند.ملا مطهر (از آنندراج )
-
داب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹داب› [قدیمی] da'b شٲن؛ خوی؛ عادت.
-
داب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دٲب] [قدیمی] dāb =دٲب
-
واژههای مشابه
-
دأب
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (اِ.) عادت ، خوی ، شأن .
-
دأب
لغتنامه دهخدا
دأب . [ دَ ] (اِخ ) یوم دأب ؛ لعبس علی سعد تمیم . (مجمع الامثال میدانی ). از وقایع و ایام عرب است .- ابن دأب ؛ عیسی بن یزیدبن بکربن دأب مکنی به ابی الولید از علماء عالم به اخبار عرب و اشعارست . رجوع به ابن دأب و التاج جاحظ حاشیه ٔ ص 116 و 117 و...
-
دأب
لغتنامه دهخدا
دأب . [ دَ ] (ع مص ) رنج دیدن درکار. (منتهی الارب ). رنج بردن در کاری . کوشش کردن . پیوسته کردن کاری . (زوزنی ). پیوسته کاری کردن بجد و رنجیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بحد درگذشتن و رنجانیدن . (زوزنی ). پیوسته کاری کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). || ...
-
دأب
لغتنامه دهخدا
دأب . [دَ ] (ع اِ) عادت . (منتهی الارب ). خوی . (دهار). خو. (منتهی الارب ). خوی کار. (مهذب الاسماء). || شأن . رسم و عادت . (ناظم الاطباء). آئین . (دهار). فعلی که از آن مفارق نشود. (غیاث ). کار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). دَاءَب . (منتهی الارب )...
-
دَأْبِ
فرهنگ واژگان قرآن
عادت
-
داب المیزان
لغتنامه دهخدا
داب المیزان . [ بُل ْ می ] (اِخ ) دهی شش فرسنگ مشرقی فلاحی یادورق قدیم . (فارسنامه ٔ ناصری ص 239).
-
UASB process
فرایند بیداب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← فرایند بیهوازی دانهای بالارو
-
دار و داب
فرهنگ گنجواژه
شان و شوکت
-
دارت و داب
فرهنگ گنجواژه
شان و مقام؟