کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیزه گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیزه گیر
لغتنامه دهخدا
خیزه گیر. [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) نوعی بازی است . رجوع به خیزبگیر شود. خیزه گیره .
-
واژههای مشابه
-
کون خیزه
لغتنامه دهخدا
کون خیزه . [ زَ / زِ ] (اِمص مرکب ) کشیدن خود را به زمین با نشستنگاه چنانکه کودکان پیش از به راه افتادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). راه رفتن کودکان کمتر از یک سال به حال نشسته و کشیدن آنان خود را به این طرف و آن طرف در این حالت . (فرهنگ لغات عامیا...
-
کون خیزه کردن
لغتنامه دهخدا
کون خیزه کردن . [ زَ / زِ ک َ دَ] (مص مرکب ) رفتن به جانبی با کشیدن نشیمن چنانکه کودکان آنگاه که راه رفتن نتوانند و پیران سخت فرتوت و برخی پای شکستگان . رفتن به سرین . بَدَغ . حَبو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل قبل شود.
-
جستوجو در متن
-
خیزبگیر
لغتنامه دهخدا
خیزبگیر. [ ب ِ ](اِ مرکب ) نوعی از بازی باشد و آن چنان است که جمعی بطریق دایره بر سر پا می نشینند و شخصی بر دور همین دایره از دنبال دیگری می دود و اگر همان لحظه او را گرفت بر گردن او سوار میشود و بر دور دایره می گرداند و اگر پاره ای دوید و نتوانست بگ...