خیزبگیر. [ ب ِ ](اِ مرکب ) نوعی از بازی باشد و آن چنان است که جمعی بطریق دایره بر سر پا می نشینند و شخصی بر دور همین دایره از دنبال دیگری می دود و اگر همان لحظه او را گرفت بر گردن او سوار میشود و بر دور دایره می گرداند و اگر پاره ای دوید و نتوانست بگیرد یا نزدیک بگرفتن رسید آن شخص که می گریزد یکی را از مردم همان دایره میگوید که «برخیز و بگیر» و خود بجای او می نشیند و آن شخص از دنبال دونده ٔ اول می دود و او می گریزد و همچنین آن مقدار که خواهند و آنرا خیزگیر بحذف بای ابجد هم گویند. (از برهان قاطع). || خرسک بازی . (انجمن آرای ناصری ). دول گردش . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔخطی ). یکی از اقسام بازی است و آن چنان باشد که خطی بکشند و یکی در میان آن خط بایستد و دیگران آیند و او را زنند و او پای خود را جنباند بهر کدام که پای او بخورد او را بجای خود ببرد و این بازی را خرسک گویند و بعربی حجوره گویند و خیزگیر بحذف باء نیز آمده و در فرهنگ ها خیزه گیر نیز آمده است باضافه ٔ هاء.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.