کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خیده
/xide/
معنی
۱. کج؛ خمیده؛ خمشده: ◻︎ الا تا ماه نو خیدهکمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور:شاعران بیدیوان: ۸۳).
۲. ویژگی پشم و پنبۀ زدهشده: ◻︎ وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) خمیده .
-
خیده
لغتنامه دهخدا
خیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) کج شده . خمیده . خم گردیده . (ناظم الاطباء) : الا تا ماه نوخیده کمان است سپر گردد مه داه و چهارا. ابوشکوربلخی . || حلاجی شده . (ناظم الاطباء) : جهان آتش وجودت پشم خیده نمانده پشم ز آتش آرمیده .عطار (از آنندراج ).
-
خیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xide ۱. کج؛ خمیده؛ خمشده: ◻︎ الا تا ماه نو خیدهکمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور:شاعران بیدیوان: ۸۳).۲. ویژگی پشم و پنبۀ زدهشده: ◻︎ وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵).
-
جستوجو در متن
-
ماه نو
لغتنامه دهخدا
ماه نو. [ هَِ ن ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هلال . (ترجمان القرآن ) (برهان ). هلال . (ناظم الاطباء). هلال . ابن مُزنَة. ابن مِلاط. (منتهی الارب ) : ماه نو منخسف در گلوی فاخته ست طوطیکان با حدیث ، قمریکان با انین . منوچهری .چون ببریدی شود هریک از آن د...
-
چفته
لغتنامه دهخدا
چفته . [ چ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) سر گوسفند را گویند. (برهان ). سر گوسفند. (جهانگیری ). سر گوسپند. (رشیدی ) (ناظم الاطباء). چفده . (ناظم الاطباء). || (ص ) خمیده و دوتا و کژ بود. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 486). خیده و خمیده (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 512). بمعن...
-
مه
لغتنامه دهخدا
مه . [ م َه ْ ] (اِ) مخفف ماه . مانک . قمر. (ناظم الاطباء) : به دل ربودن جلدی و شاطری ای مه به بوسه دادن جان پدر بس اژکهنی . شاکر.شکوفه همچو شکاف است و میغ دیباباف مه و خور است همانا به باغ در صراف . ابوالمؤید.تو سیمین فغی من چو زرین کناغ تو تابان م...