کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خَالِدِينَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خَالِدِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
جاودانه ها - ديرپايان (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با کلمه خلود وصف ميکند ، مثلا سنگهاي يک پايه را که اسم اصليش اثافي است خوالد ميخوانند ،با اين...
-
واژههای مشابه
-
خَالِدَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو جاودانه - دو ديرپا (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با کلمه خلود وصف ميکند ، مثلا سنگهاي يک پايه را که اسم اصليش اثافي است خوالد ميخوانند ،با اين...
-
واژههای همآوا
-
خَالِدَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو جاودانه - دو ديرپا (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با کلمه خلود وصف ميکند ، مثلا سنگهاي يک پايه را که اسم اصليش اثافي است خوالد ميخوانند ،با اين...
-
جستوجو در متن
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (ع ص ) جاودان . جاودانه . (مهذب الاسماء). همیشه و جاودان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاینده . برجای . ج ، خالدین ، خالدون .
-
اجتیاز
لغتنامه دهخدا
اجتیاز. [ اِ ] (ع مص ) گذشتن از جائی و رفتن . بگذشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بریدن مسافت را : راه اجتیاز او بر منازل غز بود و غزیان چند مرحله بر عقب او میرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).خالدین شد نعمت و منعم علیه محیی موتی است فاجتازوا الیه .مولوی .
-
نَّصِيرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
هميشه ياري دهنده - بسيار ياري دهنده (در عبارت "خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا "فرق بين ولي و نصير اين است که : ولي هر کس عبارت است از کسي که تمامي کارهاي او را انجام دهد ، و آن کس خودش به کلي کنار باشد . ولي کلمه نصير به معناي آن کسي است ...
-
هفت سلام
لغتنامه دهخدا
هفت سلام . [ هََ س َ ] (اِ مرکب ) سلام قولاً من رب رحیم (قرآن 58/36)، سلام علی ابراهیم (قرآن 109/37)، سلام علی نوح فی العالمین (قرآن 79/37)، سلام علی موسی و هارون (قرآن 120/37)، سلام علی آل یاسین (قرآن 130/37)، سلام ٌ علیکم طبتم فادخلوها خالدین (قرآن...
-
قمطریر
لغتنامه دهخدا
قمطریر. [ ق َ طَ ] (ع ص ) روز سخت و تاریک . (اقرب الموارد). یوم قمطریر؛ روز سخت . (منتهی الارب ) : بزم احبابت همه جنات عدن خالدین روز اعدایت همه یوماً عبوساً قمطریر. سلمان ساوجی . || رجل قمطریر؛ مرد سخت و عبوس و ترشرو. (از اقرب الموارد) : صبا از من ب...
-
فعال مایرید
لغتنامه دهخدا
فعال مایرید. [ ف َع ْ عا ل ِ ی ُ ] (ص مرکب ) از نعوت باریتعالی و مأخوذاز دو آیت قرآن است : خالدین فیها مادامت السموات و الأَرض اًِلاّ ماشاء ربک اًن َّ ربک فعال لمایرید. (قرآن 107/11). هو الغفور الودود، ذوالعرش المجید، فعال لمایرید. (قرآن 14/85-16)....
-
مجذوذ
لغتنامه دهخدا
مجذوذ. [ م َ ] (ع ص ) بریده و مقطوع . (آنندراج ). بریده شده و قطع شده . (ناظم الاطباء).- عطاء غیرمجذوذ ؛ عطیة دائمی غیر مقطوع . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و اما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها مادامت السموات و ا...
-
بریة
لغتنامه دهخدا
بریة. [ ب َ ری ی َ ] (ع اِ) آفریدگان . (منتهی الارب ) (السامی ). آفریده . (زمخشری ). خلق . مردم . ج ، بریات ، بَرایا. (ناظم الاطباء) : اًن الذین کفروا من أهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریة. اًن الذین آمنوا و عملوا الصال...
-
مثوی
لغتنامه دهخدا
مثوی . [ م َث ْ وا ] (ع اِ) مقامگاه . (دهار). منزل و جای باش . ج ، مثاوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای آرام و قرارگاه . ج ، مثاوی . (آنندراج ). منزل . یقال : نزلوا مثوی مبارکاً؛ ای منزلاً. ج ، مثاوی . (محیط المحیط). اقامت . ج...