کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوانیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوانیق
لغتنامه دهخدا
خوانیق . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خانِقة، وآن قسمی درد و ورم گلو است ، و گویا جمع بمعنی مفرد خویش نیز مستعمل است . (یادداشت بخط مؤلف ) : و توفی سکمان بن ارتق بعلة الخوانیق فی طریق الفراةبین طرابلس و القدس . (وفیات الاعیان چ طهران ص 65).
-
جستوجو در متن
-
ارتق
لغتنامه دهخدا
ارتق . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) ابن اکسب یا اکسک جدّ ملوک ارتقیة. وی مردی از ترکمانان بود و بر حلوان و جبل مسلط شد و آنگاه که از فخرالدوله ابی نصر محمدبن جهیر بازبرید، از ترس محمدبن ملکشاه در سال 448 یا 499هَ . ق . بشام شد و از دست تاج الدوله تتش سلجوقی صاح...
-
خانقه
لغتنامه دهخدا
خانقه . [ ن ِ ق َه ْ ] (معرب ، اِ مرکب ) مخفف خانقاه . (شرفنامه ٔ منیری ).ج ، خوانق ، خوانیق . رجوع به خانقاه شود : خانه وخانقه و منزل ما زیر زمین ما بتدبیر سرا ساختن و بام و دریم . خاقانی .خانقه جای تو و خانه ٔ می جای من است پیر سجاده ترا داده و زنا...