کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خواندن
/xāndan/
معنی
۱. قرائت کردن؛ مطالعه کردن.
۲. دعوت کردن به مهمانی.
۳. (مصدر لازم) آواز خواندن.
۴. تحصیل کردن؛ درس خواندن.
۵. کسی را صدا زدن.
۶. احضار کردن.
۷. فرا گرفتن؛ آموختن.
۸. (مصدر لازم) مطابق و هماهنگ بودن: این امضا با امضای او نمیخواند.
۹. [مجاز] دریافتن: از چشمهایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تلاوت، قرائت
۲. تلاوت کردن، قرائت کردن، مطالعه کردن ≠ نوشتن، کتابت
۳. فرا خواندن
۴. نامیدن، نامگذاری کردن
۵. آواز خواندن، نغمهسرایی کردن، نغمهگری کردن
۶. زمزمه کردن
۷. درسخواندن، تحصیل کردن
۸. آموختن، یاد گرفتن
۹. طلبیدن، د
فعل
بن گذشته: خواند
بن حال: خوان
دیکشنری
read, reading, sing, study, term
-
جستوجوی دقیق
-
خواندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تلاوت، قرائت ۲. تلاوت کردن، قرائت کردن، مطالعه کردن ≠ نوشتن، کتابت ۳. فرا خواندن ۴. نامیدن، نامگذاری کردن ۵. آواز خواندن، نغمهسرایی کردن، نغمهگری کردن ۶. زمزمه کردن ۷. درسخواندن، تحصیل کردن ۸. آموختن، یاد گرفتن ۹. طلبیدن، د
-
خواندن
فرهنگ فارسی معین
(خا دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - قرائت کردن . 2 - آواز خواندن . 3 - دعوت کردن . 4 - آموختن ، یاد گرفتن . 5 - فهمیدن ، تشخیص دادن .
-
خواندن
لغتنامه دهخدا
خواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص ) قرائت کردن . تلاوت کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : ای مج کنون تو شعر من از بر کن وبخوان از من دل و سگالش واز تو تن و زبان . رودکی .ببینم آخر روزی بکام دل خود راگهی ایارده خوانم شها گهی خرده . دقیقی .ای آن که جز از شعر و غ...
-
خواندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: xvāntan] xāndan ۱. قرائت کردن؛ مطالعه کردن.۲. دعوت کردن به مهمانی.۳. (مصدر لازم) آواز خواندن.۴. تحصیل کردن؛ درس خواندن.۵. کسی را صدا زدن.۶. احضار کردن.۷. فرا گرفتن؛ آموختن.۸. (مصدر لازم) مطابق و هماهنگ بودن: این امضا با امضای او ...
-
خواندن
دیکشنری فارسی به عربی
اخطب , ادع , اقرا , رتل , قراءة , نوبة
-
خواندن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bexuni طاری: xundan طامه ای: xundan طرقی: ârxundan کشه ای: xundan نطنزی: ârxundan
-
واژههای مشابه
-
عزیمه خواندن
لغتنامه دهخدا
عزیمه خواندن . [ ع َ م َ / م ِ خوا / خا دَ] (مص مرکب ) تعویذ خواندن . افسون خواندن . (ناظم الاطباء). رجوع به عزیمة و عزیمه و عزیمت و عزائم شود.
-
گل خواندن
لغتنامه دهخدا
گل خواندن . [ گ ُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) به اصطلاح قماربازان ولایت همه نقد خود را در یک بار برداو نهادن چه وقتی که همه نقد خود را یک بار بر داومی نهند آن وقت لفظ گل به ضم کاف فارسی بر زبان میرانند، چنانچه قماربازان هند در چنین حالتی لفظ جهل به ضم ج...
-
گشاده خواندن
لغتنامه دهخدا
گشاده خواندن . [ گ ُ دَ / دِ خوا/ خا دَ ] (مص مرکب ) فصیح و خوانا خواندن . ترتیل .
-
گیت خواندن
لغتنامه دهخدا
گیت خواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) خواندن گیت . رجوع به گیت و گیت خوان و گیت خوانی شود.
-
کرکری خواندن
لغتنامه دهخدا
کرکری خواندن . [ ک ُ ک ُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) جواب نامساعد به کسی دادن . (فرهنگ فارسی معین ). پاسخ سربالا دادن به کسی .
-
کور خواندن
لغتنامه دهخدا
کورخواندن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، غلط خواندن . بد فهمیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نفرین خواندن
لغتنامه دهخدا
نفرین خواندن . [ ن َ / ن ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) نفرین کردن . لعن کردن . رجوع به نفرین کردن شود : همان مرغ با ماهیان اندر آب بخوانند نفرین بر افراسیاب . فردوسی .زهی صدری که خصمت را گیا نفرین همی خواندنگر تا آنکه جان دارد چه نفرین بر زبان راند.خاقا...
-
نوحه خواندن
لغتنامه دهخدا
نوحه خواندن . [ ن َ / نُو ح َ / ح ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) پامنبری گرفتن . ایستاده یا نشسته پای منبر مراثی و نوحه به آواز خواندن . نیز رجوع به نوحه خوان شود.