کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواستار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خواستار
/xāstār/
معنی
۱. متقاضی؛ خواهنده؛ خواهان؛ طلبکننده.
۲. واسطه؛ شفیع: ◻︎ بریدند سر زآن تن شاهوار / نه فریادرس بود و نه خواستار (فردوسی: ۲/۳۸۰).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خواهان، خواهنده، راغب، طالب، متقاضی
۲. مسئلت، مستدعی
۳. خواستگار ≠ گریزان، نفور
دیکشنری
desirous, eager, forward, insistent, preferrer, pretender, volunteer, willing, wisher, wooer
-
جستوجوی دقیق
-
خواستار
واژگان مترادف و متضاد
۱. خواهان، خواهنده، راغب، طالب، متقاضی ۲. مسئلت، مستدعی ۳. خواستگار ≠ گریزان، نفور
-
خواستار
فرهنگ فارسی معین
(خا) (ص فا.) 1 - خواهنده ، طلب - کننده . 2 - طالب زناشویی .
-
خواستار
لغتنامه دهخدا
خواستار. [ خوا / خا ] (نف ) دادخواه . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) احضار. (یادداشت بخط مؤلف ).- خواستار کردن ؛ احضار کردن . فراخواندن : بفرمود خسرو بسالار بارکه بازارگان را کند خواستار. فردوسی .چنین گفت با میزبان شهریارکه بهرام ما را کند خواستار. فرد...
-
خواستار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: xvāstar] xāstār ۱. متقاضی؛ خواهنده؛ خواهان؛ طلبکننده.۲. واسطه؛ شفیع: ◻︎ بریدند سر زآن تن شاهوار / نه فریادرس بود و نه خواستار (فردوسی: ۲/۳۸۰).
-
خواستار
دیکشنری فارسی به عربی
متطوع
-
واژههای مشابه
-
خواستار شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خواهانشدن، خواستن، طلب کردن ۲. خواستگاری کردن
-
خواستار شدن
دیکشنری فارسی به عربی
طلب
-
خواستار سؤال به … شد
دیکشنری فارسی به عربی
طَلَبَ إحالَة السُّؤالِ إلي
-
خواستار صدور قطعنامه شد
دیکشنری فارسی به عربی
استصدر القرار
-
خواستار توضیح شد
دیکشنری فارسی به عربی
استفسر ، استوضح
-
خواستار حضور شد
دیکشنری فارسی به عربی
استحضر
-
جستوجو در متن
-
ناخواستار
لغتنامه دهخدا
ناخواستار. [ خوا / خا ] (ص مرکب ) که طالب نیست . که خواستار نیست . که نمی خواهد. مقابل خواستار. رجوع به خواستار شود.
-
demandingly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خواستار