کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمیازه بر چیزی کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خمیازه بر چیزی کشیدن
لغتنامه دهخدا
خمیازه بر چیزی کشیدن . [ خ َم ْ زَ / زِ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در آرزو و اشتیاق چیزی بودن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
واژههای مشابه
-
خمیازه ٔ پا
لغتنامه دهخدا
خمیازه ٔ پا. [ خ َم ْ زَ / زِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سیر کوتاه که ازجهت دفع کاهلی و سستی کنند. (آنندراج ) : در تمنای تو برگرد جهان گردیدنم نیست چون پرگار جز خمیازه های پا مرا. وحید (از آنندراج ).سیر این باده به خمیازه ٔ پایی میخواست گشتن شوق ...
-
خمیازه ٔ خشک
لغتنامه دهخدا
خمیازه ٔ خشک . [ خ َم ْ زَ / زِ ی ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آرزوی بیحاصل . (آنندراج ).
-
با حال خمیازه سخن گفتن
دیکشنری فارسی به عربی
تثاوب
-
جستوجو در متن
-
احتجان
لغتنامه دهخدا
احتجان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشیدن . بسوی خود کشیدن . فا خویشتن کشیدن . (تاج المصادر). فرا خویشتن کشیدن چیزی را با چوگان و هر چوب سرکج . || اِحتجان ِ مال ؛ فراهم آوردن و گردکردن مال را. برای خود گرفتن و پنهان کردن آن را.
-
هنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: hanĵītan] [قدیمی] hanjidan کشیدن؛ برکشیدن؛ بیرون کشیدن؛ برآوردن.〈 برهنجیدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] کشیدن؛ گستردن: ◻︎ چنانکه مرغ هوا پر و بال برهنجد / تو بر خلایق بر پر مردمی برهنج (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۴).
-
اتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] 'otu وسیلهای فلزی که با برق یا زغال گرم میشود و با آن چروکهای لباس یا پارچه را برطرف میکنند.〈 اتو زدن (کردن، کشیدن): (مصدر متعدی) کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروکهای آن هموار شود.
-
منسلک
لغتنامه دهخدا
منسلک . [ م ُ س َ ل ِ ] (ع ص ) درآینده در چیزی و سلک شونده . (غیاث ) (آنندراج ). درآمده در چیزی . (از اقرب الموارد). درآینده در چیزی و سلک شونده و متصل پیوسته و افزوده شده . (ناظم الاطباء).- منسلک داشتن ؛ در رشته کشیدن . به سلک کشیدن . (یادداشت مرحو...
-
جذب کردن
لغتنامه دهخدا
جذب کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن . بسوی خود کشیدن . (ناظم الاطباء). در خویشتن چیدن . (تاج المصادر بیهقی ). التسقی ؛ خون و مانند آن در خویشتن چیدن . (تاج المصادر بیهقی ) : از بس که کند جذب رطوبت خطرش نیست گر ساغر چینی ز هوا بر حجر آید. عرفی ...
-
بسر کشیدن
لغتنامه دهخدا
بسر کشیدن . [ ب ِ س َ ک ِ / ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر سر کشیدن یکدفعه . لاجرعه کشیدن . (غیاث ) (آنندراج ). یکباره نوشیدن : جام داغی از جنون ، عالی به سر خواهم کشیددر خمارم ساغر سرشار میباید مرا. عالی (از آنندراج ). || به روی سرکشیدن عبا و جامه . بر سر ک...
-
سیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: asīm] sim ۱. (برق) یک یا چند رشتۀ باریک و بلند ساختهشده از فلزی با رسانایی بالا که برای انتقال برق یا سیگنالهای الکتریکی به کار میرود: سیم برق، سیم تلفن.۲. (شیمی) = نقره۳. (موسیقی) رشتۀ نازک فلزی که روی بعضی آلات موسیقی، مانند تار و ...
-
جذاب
لغتنامه دهخدا
جذاب . [ ج ِ ] (ع اِ) پیه خرمابن یا پیه سخت از آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شحم خرما یا سخت از آن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). جَذَب . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و فی الحدیث : «کان [ اَی محمد ]یحب الجذب .» (از اقرب الموارد). واحد ...
-
شحط
لغتنامه دهخدا
شحط. [ ش َ ح َ ] (ع مص )دور شدن . (منتهی الارب ). || تنک کردن مزاج شراب را. (از منتهی الارب ). || ذبح کردن شتر. (از منتهی الارب ). || سبقت نمودن از کسی و دور شدن از آن . (از منتهی الارب ). || چوبی را در پهلوی بیخ رز نهادن تا بدان بر وادیج خود برآید. ...