جذاب . [ ج ِ ] (ع اِ) پیه خرمابن یا پیه سخت از آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شحم خرما یا سخت از آن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). جَذَب . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و فی الحدیث : «کان [ اَی محمد ]یحب الجذب .» (از اقرب الموارد). واحد آن جَذابَه . (منتهی الارب ). || (مص ) کشیدن . (یادداشت مؤلف ). کشیدن چیزی از یکدیگر. (آنندراج ). || با کسی منازعت کردن درکشیدن . (از قطر المحیط). نزاع کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و منه «و کانت بینهم مجاذبات ثم اتفقوا». (اقرب الموارد). || برگردانیدن چیزی از جای . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) شترماده ٔ کم شیر. (آنندراج ). || ج ِ جاذبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.