کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلافی
لغتنامه دهخدا
خلافی . [ خ ِ / خ َ ] (ص نسبی ) منسوب به علم خلاف . رجوع به علم خلاف ذیل خلاف شود.- مسائل خلافی ؛ مسائل مربوط بعلم خلاف : صادق را... با قاضی بلخ و مسأله های خلافی ... .(تاریخ بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
عدم خلافی
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) نیک رانندگی.
-
جستوجو در متن
-
بزهکاری
واژهنامه آزاد
کار بد -وقتی در سن پایین کسی کار خلافی انجام دهد.
-
اسم بدنامی
لهجه و گویش تهرانی
اتهام بیهوده، خلافی که بد نامیاش برای کسی بماند ولی سود نبرد.شهرت بد
-
یک رویی
لغتنامه دهخدا
یک رویی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) بی ریایی و بی ساختگی و یک جهتی و بی خلافی . (ناظم الاطباء). و رجوع به یک روی و یک رویه شود.
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی ابی طالب بن عبداﷲبن ابی الرجاء اصفهانی . رجوع به ابوطالب خلافی ... شود.
-
فخرآوری
لغتنامه دهخدا
فخرآوری . [ ف َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل فخرآور. فخرفروشی . تفاخر. مفاخرت : ز رومی و چینی در آن داوری خلافی برآمد به فخرآوری . نظامی .رجوع به فخر شود.
-
نمره برداشتن
لغتنامه دهخدا
نمره برداشتن . [ ن ُ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ثبت کردن و نوشتن نمره ای که نمودار و شاخص چیزی است ، مثلاًدر راهنمائی و رانندگی ، شماره ٔ اتومبیلی را که راننده اش مرتکب خلافی شده است برای اخذ جریمه ثبت کردن .
-
اجراییات
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . اجرائیُات ] (ص نسب .) مؤنث اجرایی . 1 - اداره ای در سازمان راهنمایی و رانندگی که وظیفه اش رسیدگی به امور مربوط به تخلفات و شکایت های رانندگی ، جریمه ها و صدور برگ عدم خلافی است . 2 - سازمانی در قوة قضاییه برای اجرای احکام .
-
رسولی
لغتنامه دهخدا
رسولی . [ رَ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن قاسم بن رسولی بغدادی ، فقیه شافعی ، مکنی به ابوالسعادات . او در مسائل خلافی سخنان خوب دارد و شعر نیکو می گفت . رسولی به خراسان سفر کرد و در آنجا بسال 544 هَ . ق . درگذشت . وی از جعفربن احمد سراج و ابوالقاسم بن بیان...
-
ابوطالب
لغتنامه دهخدا
ابوطالب . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) خلافی محمودبن علی بن ابی طالب بن عبداﷲبن ابی الرجاءاصفهانی . (قاضی ...). فقه نزد محمدبن یحیی شهید فرا گرفت . و درعلم خلاف مرتبتی بلند یافت و در آن صاحب طریقه ٔ خاص گشت و تألیف او بنام التعلیقه شاهد فضل و تحقیق اوست . وفات...
-
خلفیة
لغتنامه دهخدا
خلفیة. [خ َ ل َ فی ی َ ] (اِخ ) گروهی از خوارج عجارده و از یاران خلف خارجی که از خوارج کرمان و مکرانند و خیر و شر را مطلقاً بخدا نسبت می دهند و می گویند: با آنکه کودکان مشرکان ارتکاب هیچ عمل خلافی نکرده و برای آفریننده ٔ مطلق انبازی نجسته اند، باز در...
-
بی خلاف
لغتنامه دهخدا
بی خلاف . [ خ ِ / خ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) درست . صحیح . بالاتفاق . به اتفاق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بی گفتگو. بی تردید. بی چون و چرا : سفله فعل مار دارد بی خلاف جهد کن تا روی سفله ننگری . بوشکور.هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدورکه باشد بی خ...