کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطبه وعظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وعظ
دیکشنری فارسی به عربی
خطبة
-
خطابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خطابة] [قدیمی] xe(a)tābe ۱. وعظ و سخنرانی کردن.۲. (اسم) خطبه؛ وعظ.
-
sermonized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خطبه، وعظ کردن، موعظه کردن
-
sermonizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خطبه، وعظ کردن، موعظه کردن
-
خطابه
واژگان مترادف و متضاد
تذکیر، خطبه، ذکر، سخنرانی، موعظه، نطق، وعظ
-
sermon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خطبه، موعظه، خطابه، وعظ، گفتار، اندرز، موعظه کردن
-
وعظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندرز، پند، توصیه، موعظه، نصیحت ۲. تذکیر، خطابه، خطبه
-
sermons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موعظه ها، خطبه، موعظه، خطابه، وعظ، گفتار، اندرز، موعظه کردن
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) عمر. والد امام فخرالدین رازی ، از مردم ری . وی نخست فقه آموخت و بعلم خلاف و اصول اشتغال ورزید تا آنجا که در آن تمیزی بسیار حاصل کرد و کم نظیر گشت . ودر ری به تدریس پرداخت و در اوقاتی معلوم خطبه خواندی و خلقی انبوه بسبب ب...
-
بستانی
لغتنامه دهخدا
بستانی . [ ب ُ ] (اِخ ) بطرس ، معلم (1819 - 1887 م .) معلم بطرس بن بولس بن عبداﷲبن کرم بن شدیدبن ابی شدیدبن محفوظ بستانی از قریه ٔ دبیه از اقلیم خروب جبل لبنان . تحصیلات خود را در مدرسه ٔ عین ورقه (که مدرسه ٔ بنامی است در لبنان ) به پایان آورد و سپس ...
-
غدیر خم
لغتنامه دهخدا
غدیر خم . [ غ َ رُ / رِ خ ُم م ] (اِخ )غدیری است بین مکه و مدینه ، و فاصله ٔ آن تا جحفه دومیل است . (معجم البلدان ). موضعی است میان حرمین در ناحیه ٔ جحفه ، بر سه میلی آن و گفته اند نزدیک جحفه بر یک میلی آن است و ذکر آن در حدیث آمده است . ابن اثیر گوی...
-
شعر
لغتنامه دهخدا
شعر.[ ش ِ ] (ع اِ) علم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دانش . فقه . فهم . درک . ادراک . وقوف . (یادداشت مؤلف ). دانایی . (نصاب الصبیان ). || چکامه و چامه و سرود و نظم و بیت و سخن موزون و مقفا اگرچه بعضی قافیه را شرط شعر نمی دانند. (ناظم الاطباء)...