کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصالی
لغتنامه دهخدا
خصالی . [ خ َ ] (اِخ ) حسن بیک . از شعرای ایران و اصل او از ترکان جغتای است که در خراسان نشو ونما کرده است و این بیت از اوست :یک شیشه ٔ می آرید ز ایران سوی توران تا خون جگرگوشه ٔ کاوبین ببندم .(از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
خصالی
لغتنامه دهخدا
خصالی . [ خ َ ] (اِخ ) کاشانی . از شاگردان مولانا محتشم است و این بیت از اوست :مکن منع من بیدل زبسیارآمدن سویت که گر صدبار دارم آرزو یکبار می آیم .(قاموس الاعلام ج 3).
-
واژههای مشابه
-
نیک خصالی
لغتنامه دهخدا
نیک خصالی . [ خ ِ ] (حامص مرکب ) خوش اخلاقی . خوش رفتاری . (فرهنگ فارسی معین ). خوش خصالی . نیک خصال بودن .
-
خوب خصالی
لغتنامه دهخدا
خوب خصالی . [ خو خ ِ ] (حامص مرکب ) خوش خصلتی . خوب طینتی : از این بنده نوازی و از این عذرپذیری از این شرمگنی نیکخوئی خوب خصالی .فرخی .
-
خوش خصالی
لغتنامه دهخدا
خوش خصالی . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ ] (حامص مرکب ) خوش طبعی . خوش ذاتی . خوب سرشتی . نیکوسرشتی .
-
جستوجو در متن
-
شرمگنی
لغتنامه دهخدا
شرمگنی . [ ش َ گ ِ ] (حامص مرکب ) حیا. تنک رویی . شرمگینی . شرمندگی . شرمساری . باحیایی . حجب . (یادداشت مؤلف ) : از این بنده نوازی و از این عذرپذیری از این شرمگنی نیکخویی خوب خصالی . فرخی .شرمگنی نتیجه ٔ ایمان است و بینوایی نتیجه ٔ شرمگنی . (از قاب...
-
صفی
لغتنامه دهخدا
صفی . [ ص َ ] (اِخ ) رشتی ، نصرآبادی آرد: میرصفی جوان آراسته در ظاهر و باطن خوش خوی و خوش روی بود. وسعت مشرب او بمرتبه ای بود که برحمت صرف مغرور شده از قهر نظر پوشیده بود. مدتی در اصفهان بود از صحبت او که کمال نمک داشت محظوظ شدیم . از سخنان اوست که «...
-
حمیدة
لغتنامه دهخدا
حمیدة. [ ح َ دَ ] (ع ص ) مؤنث حمید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : آنچنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقویم ابواب عدل ... ابوالقاسم محمود راست . (کلیله و دمنه ). او چند سال در ایالات آن بقعه ، آثار حمیده و مساعی پسندیده تقدیم داشت . (ترجمه ٔ تار...
-
هاشم
لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن هاشم ، مکنی به ابوخالد. از وزرای دولت اموی اندلس ، اصلش از موالی عثمان بن عفان بود امیر محمدبن عبدالرحمن اموی . سلطان اندلس وی را گرامی داشت و به وزارت انتخاب کرد و او را والی ایالت جیان (در اسپانیا) گردانید. هاش...
-
مشقی دهلوی
لغتنامه دهخدا
مشقی دهلوی . [ م َ ی ِ دِ ل َ ] (اِخ ) اسمش شیخ مکهن و از مشایخ دهلی است . اصلش از مضافات صوبه ٔ شاه جهان آباد بوده . وجودش در عهد سلطنت اکبرشاه و جهانگیراز مکمن غیب ظهور نموده . مجموعه ٔ فرخنده خصالی و صاحب پایه عالی بوده . این دو رباعی از وی قلمی ن...
-
بنده نوازی
لغتنامه دهخدا
بنده نوازی . [ ب َ دَ / دِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل بنده نواز. (فرهنگ فارسی معین ) : از این بنده نوازی و از این عذرپذیری از این شرم گنی نیکخویی خوب خصالی . فرخی .شهی که بنده نوازی و لطف او آوردشهان روی زمین را به بندگیش نیاز. سوزنی .توقع آن است که به و...
-
کمیت
لغتنامه دهخدا
کمیت . [ ک ُ م َ ] (اِخ ) ابن زید الاسدی (60 - 126 هَ .ق .) نام شاعری بوده از عرب . (برهان ) (از آنندراج ). شاعری از عرب و ابوسعید سکری و اصمعی و ابن السکیت و غیرهم اشعار او را گرد آورده اند. از شعرای مولدین است و در عمل خالدالقسری بود. (از یادداشت ب...
-
نیک خوی
لغتنامه دهخدا
نیک خوی . (ص مرکب ) نیک خو. رجوع به نیک خو شود : به شاه جهان گفت کای نیک خوی مرا چهر سام آمده ست آرزوی . فردوسی .بدو گفت آمد گه آرزوی بگویم ترا ای زن نیک خوی .فردوسی .بدو گفت کای مادر نیک خوی بنگزینم این راه بر آرزوی . فردوسی .ایزد این دولت فرخنده و ...