کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرپشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خرپشته
/xarpošte/
معنی
۱. اتاق کوچکی در پشتبام که آن را به راهپله متصل میکند.
۲. پشتۀ بزرگ؛ تپه.
۳. [قدیمی] طاق: ◻︎ ز خرپشتهٴ آسمان برگذشت / زمین و زمان را ورق درنَوشت (نظامی۵: ۷۵۱).
۴. [قدیمی] خیمه.
۵. [قدیمی] نوعی جوشن: ◻︎ بٲسش، چو نسج عنکبوت کُند روی / جوشن خرپشته را و درع مُزرَّد (منوچهری: ۲۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پشتهبزرگ، تپه، تل بزرگ، فلات، نجد
۲. خیمه، چادر
۳. ایوان
۴. طاق
۵. نوعی جوشن، زره
دیکشنری
embankment
-
جستوجوی دقیق
-
خرپشته
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشتهبزرگ، تپه، تل بزرگ، فلات، نجد ۲. خیمه، چادر ۳. ایوان ۴. طاق ۵. نوعی جوشن، زره
-
خرپشته
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ تِ) (اِمر.) 1 - پشتة بزرگ . 2 - خیمه . 3 - طاق ، ایوان . 4 - نوعی جوشن .
-
خرپشته
لغتنامه دهخدا
خرپشته . [ خ َ پ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در دامنه ٔ کوه با آب و هوای معتدل . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
خرپشته
لغتنامه دهخدا
خرپشته . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) پشته ٔ بزرگ دراز ناهموار که میان آن بلند و دو طرف آن نشیب باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). پشته ٔ کلان . (غیاث اللغات ). هر منشور مثلث القاعده ای که روی یکی از وجوه خود ...
-
خرپشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xarpošte ۱. اتاق کوچکی در پشتبام که آن را به راهپله متصل میکند.۲. پشتۀ بزرگ؛ تپه.۳. [قدیمی] طاق: ◻︎ ز خرپشتهٴ آسمان برگذشت / زمین و زمان را ورق درنَوشت (نظامی۵: ۷۵۱).۴. [قدیمی] خیمه.۵. [قدیمی] نوعی جوشن: ◻︎ بٲسش، چو نسج عنکبوت کُند روی / جوش...
-
خرپشته
دیکشنری فارسی به عربی
تل , حافة
-
خرپشته
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: rahbun طاری: xarpošta طامه ای: xarpošta طرقی: xarpošta کشه ای: xarpošta نطنزی: xarpošta
-
واژههای مشابه
-
طاق خرپشته
لغتنامه دهخدا
طاق خرپشته . [ ق ِ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عماری . (از فرهنگ سکندرنامه ) (آنندراج ). || نوعی طاق . رجوع به خرپشته شود.
-
خرپشته ساختن
لغتنامه دهخدا
خرپشته ساختن . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) تسنیم کردن . خلاف تسطیح کردن . خرپشته کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرپشته کردن
لغتنامه دهخدا
خرپشته کردن . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسنیم کردن . خلاف تسطیح کردن . رجوع به خرپشته ساختن شود.
-
واژههای همآوا
-
خر پشته
واژهنامه آزاد
اتاق کوچکی در پشت بام که آن را به راه پله متصل می کند. (عمید) در قدیم نیز به پشته ای که میان آن بلند و اطراف آن سرازیر باشد به طور کلی خرپشته گفته می شد، از جمله بلندی که بر سر گور از آجر و خاک سازند. (دهخدا) خرپشته می تواند فقط ورودی پشت بام به راه ...
-
جستوجو در متن
-
مسنم
لغتنامه دهخدا
مسنم . [ م ُ س َن ْ ن َ ] (ع ص ) شتر گذاشته شده که سوار نشوند آن را. || هر چیز خرپشته کرده ، مانند قبر و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرپشته ای . (یادداشت مرحوم دهخدا): قبر مسنم ؛ گور بلند با خرپشته . (دهار). گوری بلند. (مهذب الاسماء). ب...