کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ختا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خطء
لغتنامه دهخدا
خطء. [ خ ِ ] (ع مص ) گناه کردن بقصد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ). || گناه کردن . منه : خطی ٔفی ذنبه ؛ براه خطا رفت بقصد و یا بدون قصد. (منتهی الارب ). || (اِ) گناه بعمد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب ال...
-
خطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خطاء] xatā ۱. سهو؛ اشتباه.۲. (صفت) [مقابلِ صواب] نادرست.۳. (اسم) گناه.۴. (ورزش) در یک رشتۀ ورزشی، هر عمل خلاف مقررات.
-
جستوجو در متن
-
خطای
لغتنامه دهخدا
خطای . [ خ َ ] (اِخ ) کشور خطا. کشور ختا. رجوع به «ختا» در این لغت نامه شود.
-
طرفان
لغتنامه دهخدا
طرفان . [ طَ ] (اِخ ) شهری است از بلاد ختا. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 400 شود. شهری است به حدود ختا. (فهرست ).
-
کوچ
لغتنامه دهخدا
کوچ . (اِخ ) نام ولایتی است مابین بنگاله و ختا. (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
تونیر
لغتنامه دهخدا
تونیر. (اِ) کاغذی که از ختا و ختن می آورند. (ناظم الاطباء).
-
کامته
لغتنامه دهخدا
کامته . [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است از ولایت کوچ و آن مابین بنگاله و ختا واقع است و در آن شهر ساحران و جادوگران بسیارند. (برهان ).
-
غزال المسک
لغتنامه دهخدا
غزال المسک . [ غ َ لُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهوی مشکین . آهوی مشک . آهوی ختا. آهوی ختن .
-
منادر
لغتنامه دهخدا
منادر. [ م َ دَ] (اِخ ) نام شهری است قریب شهر ختن . (جهانگیری ). شهری است به ترکستان قریب به ختا و چین . (انجمن آرا).
-
چاوچای
لغتنامه دهخدا
چاوچای . (اِ مرکب ) نام دوائی و آن برگی باشد که از ختا آورند و جوشانیده مانند قهوه خورند. (آنندراج ) (غیاث ).
-
خرخیر
لغتنامه دهخدا
خرخیر. [ خ َ ] (اِخ ) نام شهری است از ختا که مشک و جامه ٔ ابریشمین از آنجاآورند. (ناظم الاطباء). خرخیز. رجوع به خرخیز شود.
-
چین شمالی
لغتنامه دهخدا
چین شمالی . [ ن ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به چین و ختا و تاریخ مغول اقبال و دایرة المعارف فارسی شود.
-
دابةالمسک
لغتنامه دهخدا
دابةالمسک . [ داب ْ ب َ تُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) آهوی ختن . آهوی ختا.
-
دایملک خان
لغتنامه دهخدا
دایملک خان . [ ] (اِخ ) نام پادشاه ختا که معاصر شاهرخ تیموری بوده است اما ظاهراًدایملک مصحف دایمنک باشد رجوع به دایمنک خان شود.
-
ابوکه
لغتنامه دهخدا
ابوکه . [ ] (اِخ ) یا ایوکه . حاکم جورجه . او در اوائل کار چنگیز ایلچی نزد چنگیز فرستاد و اظهار اطاعت کرد و خلو دارالملک ختا را از التان خان خبر داد و چنگیز به ختادو امیر تومان فرستاد و کرسی ختا را متصرف گردید. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 8 و 9 ...