کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خایب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خایب
/xāy(')eb/
معنی
مٲیوس؛ ناامید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خایب
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . خائب ] (ق .) ناامید.
-
خایب
لغتنامه دهخدا
خایب . [ ی ِ ] (ع ص ) ناامید. مأیوس . بی بهره . نومید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) ( اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ) (دهار). آنکه به مطلوب خود دست نیابد : حاسدان گشته خایب و خاسردشمنان مانده خیره و حیران .مسعودسعد سلمان .
-
خایب
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی: خائب] [قدیمی] xāy(')eb مٲیوس؛ ناامید.
-
واژههای مشابه
-
خایب، خائب
واژگان مترادف و متضاد
ناامید، مایوس، نومید، وازده
-
جستوجو در متن
-
صریم
لغتنامه دهخدا
صریم . [ ص َ ] (ع اِ) پاره ٔ جدا از ریگ توده ٔ بزرگ . و منه افعی صریم ؛ یعنی مار ریگ توده . (منتهی الارب ). || بامداد. (منتهی الارب ). روز. (مهذب الاسماء). || شب تاریک ، از لغات اضداد است .(منتهی الارب ). شب . (مهذب الاسماء). || پاره ٔ شب . (منتهی ال...
-
ایراق
لغتنامه دهخدا
ایراق . (ع مص ) (از «ورق ») برگ آوردن درخت . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگ بیاوردن درخت . (تاج المصادر بیهقی ): ثم یجری الی ماخلق له بالایراق و الازهار و الاثمار. (الجماهر ص 3). || بسیارمال و بسیاردرم شدن ، یقال : او...
-
آستان
لغتنامه دهخدا
آستان . (اِ) درگاه . درگه . آستانه . وصید. فِناء. سُدّه . کفش کن . جناب . عتبه . ساحت . حضرت . کریاس (بفارسی ). اُسکفه . گذرگاه . و آن قسمت پیشین خانه باشد پیوسته ٔ بدر : چو آن شیرپیکر علامت به بنددکند سجده بر آستانش دوپیکر. ناصرخسرو.کز ندیمان مجلس ا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در ایام تسلط ...