کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاکپای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاکپای
لغتنامه دهخدا
خاکپای . (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به خاکپا شود.
-
جستوجو در متن
-
خاک پی
لغتنامه دهخدا
خاک پی .[ ک ِ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکپا. خاکپای .
-
خاکپا
لغتنامه دهخدا
خاکپا. (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکپای خاک کف پا. خاکی که پای بر آن فرود می آید. چون این لفظ اضافه بصاحب پا شود در این مورد اغلب تعظیم صاحب پا اراده شده است چون به خاکپای عزیزت ، قسم است . قربان خاکپای عزیزت روم : بگفتا که ای شهریار جهان همی خاکپایت ...
-
الچیچک
لغتنامه دهخدا
الچیچک . [ اَ چ َ ] (اِخ ) نام پادشاهزاده ای است . (شرفنامه ٔ منیری ). نام پادشاه زاده ای از ترک . (هفت قلزم ) (برهان قاطع) (آنندراج ). نام یکی از شاهزادگان ترکستان . (فرهنگ ناظم الاطباء) : آن ماه نو کجاست که مه خاکپای اوست الچیچک آنکه حجره ٔ جنات جا...
-
جرعه فشاندن
لغتنامه دهخدا
جرعه فشاندن . [ ج ُ ع َ / ع ِ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) یک آشام یا شراب افشاندن : ما صبوحی طلبان صوفی صافی نفسیم جرعه بر صبح فشاند لب میخواره ٔ ما. طالب آملی (از ارمغان آصفی ).دیده می پالای و گیتی خاکپای جرعه های این بر آن خواهم فشاند.خاقانی .
-
تنسک
لغتنامه دهخدا
تنسک . [ ت َ ن َس ْ س ُ ] (ع مص ) عبادت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پرستیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تزهد و تعبد. (اقرب الموارد). خداپرستی . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : منزوی شد و روی به عبادت آورد و به تنسک تمسک جست و...
-
کلال
لغتنامه دهخدا
کلال . [ ک َ ] (اِ) میان سر بود. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 115). تارک سر است که مابین فرق سر و پیشانی باشد. (برهان ). تارک سر را گویند که بالاتر از پیشانی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). تارک سر. کلاک . (ناظم الاطباء). چکاد. هباک . میان سر. تار. فرق ...
-
رکبان
لغتنامه دهخدا
رکبان . [ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راکب ،به معنی شترسوار. (آنندراج ) ج ِ راکب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : چه آستان که چون کعبه به خاکپای رکبان آن تمسک سزا و به مواقف و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 453).- رکبان السنبل ؛ آ...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (ع ص ) شب کور. آن که شب و روز کم بیند، یا نابینا و منسوب به آن اعشوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی شب کور نیز آمده و آنکه شب و روز کم بیند. (آنندراج ). شبکور. و انثی عشواء. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). شبکور. (شرفنامه ٔ منیری...
-
اندرزمان
لغتنامه دهخدا
اندرزمان . [ اَ دَ زَ ] (ق مرکب ) در همان زمان . درهمان دم . فوراً. بی درنگ . فی الفور. (از یادداشتهای مؤلف ) : چوبیننده دیدارش از دور دیدهم اندرزمان زاو شود ناپدید. فردوسی .هم اندرزمان طوس را خواند شاه بفرمود لشکر کشیدن براه . فردوسی .بدان تا فرستد...
-
خطب
لغتنامه دهخدا
خطب . [ خ ُ طَ ] (ع اِ) ج ِ خُطبَه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خطبه در این لغت نامه شود : بلبلان گوئیا خطیبانندبر درختان همی کنند خطب . فرخی .چون از خطب فارغ شدم واجب دیدم انشا کردن فعلی دیگر. (تاریخ بیهقی ).کورند و کر...
-
زیان آوردن
لغتنامه دهخدا
زیان آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) تلف کردن . خسارت دیدن . تباه کردن : خاکپای خاک بیزان بوده ام تا گنج زرکرده ام سود ار بهین عمری زیان آورده ام . خاقانی .بچین زلف تو چشمم ز راه دریابارببوی سود سفر کرد و بس زیان آورد. کمال اسماعیل (از آنندراج ).- بزیان...
-
شفایی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
شفایی اصفهانی . [ ش َ یی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) حکیم شرف الدین حسن ، فرزند حکیم ملای اصفهانی . از پزشکان نامی و از گویندگان نامدار اصفهان در قرن یازدهم هجری بود. میرداماد از او تمجید کرده . شفایی طبیب خاص و ندیم شاه عباس اول بود. درانواع نظم از قصیده و غز...
-
مقتدی
لغتنامه دهخدا
مقتدی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) پیروی کننده . (غیاث ) (آنندراج ). پیروی کننده . اقتداکننده . (از ناظم الاطباء) : طمع خلق مقتدی است بر اوکعبه ٔ جود مقتدا باشد. ابوالفرج رونی (دیوان ص 35).شاها زمانه گوید من مقتدی شدم در بیش و کم به دولت تو اقتدا کنم . مسعودس...