کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالد بغدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خالد ولید
لغتنامه دهخدا
خالد ولید. [ ل ِ دِ وَ ] (اِخ ) وی یکی از صحابه است . رجوع به خالدبن ولید، ملقب به سیف اﷲ شود.
-
خالد هروی
لغتنامه دهخدا
خالد هروی . [ ل ِ دِ هََ رَ ] (اِخ )وی شاعری است معاصر انوری . رجوع به خالدبن ربیع الملکی الطولانی ، ملقب به فخرالدین و خالدبن هیاج شود.
-
ابراهیم بن عبداﷲبن خالد
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن عبداﷲبن خالد. [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِل ْ لا هَِ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) از رجال حدیث بوده . با آنکه احادیث از رجال موثق نقل میکرده در روایت وی را کاذب شمرده اند.
-
ابراهیم بن خالد صنعانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن خالد صنعانی . [ اِ م ِ ن ِ ل ِ دِ ص َ ] (اِخ ) فقیه و محدث و راوی کتاب جامعالکبیر سفیان ثوری . (ابن الندیم ).
-
ابراهیم بن خالد
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن خالد. [ اِ م ِ ن ِ ل ِ ] (اِخ )ابن یمان الکلبی . رجوع به ابوثور ابراهیم ... شود.
-
ابن ابی خالد
لغتنامه دهخدا
ابن ابی خالد. [ اِ ن ُ اَ ل ِ ] (اِخ ) طبیبی مشهور از مردم فارس صاحب کُنّاش و کتابی در شرح کشاورزی ایرانیان . (لُکلرک ) .
-
خالد زبیدی یمنی
لغتنامه دهخدا
خالد زبیدی یمنی . [ ل ِ دِ زَ ی ِ ی َ م َ ](اِخ ) وی شاعر تنگدست اسلامی است . ابوعبیدة معمربن مثنی میگوید: خالد زبیدی با جماعتی از زبید به سنجار آمد و در بین همراهانش دو پسرعم او به اسامی «ضائی » و «عوید» بودند روزی آنها از شراب سنجار نوشیدند و میل ب...
-
خالد سلیمانیه ای
لغتنامه دهخدا
خالد سلیمانیه ای . [ ل ِ دِ س ُ ل َ نی ی َ ] (اِخ ) وی یکی از صوفیان است و هدایت در ریاض العارفین شرح حال او را چنین آورده است : و هو فخرالعارفین و زین السالکین شیخ خالد و در کمالات صوری و معنوی واحد است . اصلش از اکراد سلیمانیه و در بغداد صاحب خانقا...
-
خالد کاتب خراسانی
لغتنامه دهخدا
خالد کاتب خراسانی . [ ل ِ دِ ت ِ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) رجوع به خالدبن یزید کاتب خراسانی شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد المبارکی مکنی به ابوسعید الضریر. رجوع به احمدبن خالد ضریر بغدادی شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) احمدبن خالد الضریر بغدادی . رجوع به احمد...شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالد بلاطنسی شامی شافعی . ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هَ . ق .درگذشت . او راست : نزهةالناظر و بهجةالخاطر فی الادب ،نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیة العارفین بغد...
-
دمیکی
لغتنامه دهخدا
دمیکی . [ دُ ] (اِخ ) محمدبن طاهربن خالد بختری دمیکی ، معروف به ابن ابی دمیک بغدادی و مکنی به ابوالعباس . از محدثان بود و از عبیداﷲبن محمدبن عایشه و ابن المدینی و جز آن دو روایت کرد و جعفر خلدی و جز وی از او روایت دارند. او از ثقات بود و به سال 305 ه...
-
قنبیطی
لغتنامه دهخدا
قنبیطی . [ ق ُن ْ ن َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن خالد بغدادی مکنی به ابوالحسن . از محدثان است . وی از ابراهیم بن سعید جوهری و یعقوب دورقی روایت شنید و از او خواهرزاده ٔ وی عیسی بن حامد رخجی و ابوعلی صواف روایت دارند. او مردی ثقه بود و بسال 304 هَ . ق . ...
-
جنید بغدادی
لغتنامه دهخدا
جنید بغدادی . [ ج ُ ن َ دِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جنید خزاز زجاج ، مکنی به ابوالقاسم . از عرفا و صوفیان بنام و علماء دین بود. مولد و منشاء و وفات او ببغداد بود. اصل او از نهاوند است و به قواریری مشهور گردید. او را پیشوای مذهب صوفیه میدانند زیرا تصوف...