کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن برد. وی از راویان است و از پدرش روایت می کند و پدرش از انس . عبدالسلام بن هاشم خبر منکری از او روایت می کند عقیلی می گوید خالدبن برد العجلی بصری است و عبدالسلام بن هاشم از او از قتاده از انس مرفوعاً حدیث زیر را نقل می کند: «م...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن برصاء. نسبت او به بنی لیث میرسد. زبیربن بکار گفت محمدبن سلام از یزیدبن عیاض حدیث کرد که رسول در جنگ حنین ابوجهم بن حذیفه عدوی را عامل غنائم کرد. خالدبن برصاء زمامی موئین را برداشت . ابوجهم او را منع کرد خالد گفت نصیب من از غن...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن برمک . وی پدر برمکیان است ، و از نام آوران دولت عباسی است . سفاح شغل وزارت خویش باو داد و در دل محبت او گرفت تا روزی به وی گفت ای خالد راضی نشدی تا مرا خدمتکار خود ساختی ؟ خالد بترسید و گفت یا امیرالمؤمنین این سخن چگونه باشد...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بریدبن وهب بن جریربن حازم الازدی . بعضی او را «ابن یزید» نام برده اند واز او خبر منکری است . (از لسان المیزان ج 2 ص 374).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بسیط مکنی به ابوالعریان . وی تابعی است . رجوع به ابوالعریان خالد شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بکیربن عبدیالیل بن ناشب بن غیرةبن سعدبن بکربن لیث بن عبد مناة اللیثی ... وی حلیف بنی عدی بن کعب است ، او در واقعه ٔ بدر حضور داشت و در جنگ رجیع در سن 34 سالگی شربت شهادت نوشید. او کسی است که حسان بن ثابت او را در این بیت اراد...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ثابت نعمان بن الحارث بن عبد رزاح بن ظفر الانصاری الظفری . عدوی گوید وی در جنگ بئر معونة شربت شهادت نوشید. (از الاصابه قسم اول ج 1 ص 87).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جابر مکنی به ابوحفص . وی تابعی است . رجوع به ابوحفص خالد شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جبلةبن الایهم الغسانی . وی ملک شام در زمان ابوبکر خلیفه ٔ اول بود. در مجمل التواریخ و القصص آمده است : «عبداﷲبن الصامت گفت من از امیرالمؤمنین ابی بکر برسالت رفتم نزدیک ملک الروم و خالدبن جبلةبن الایهم الغسانی که ملک شام بود،...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جعفر الکلابی . وی از سخنوران عرب است و نعمان پس از ملاقات با کسری چون به حیره آمد چند کس ازبزرگان عرب را فراخواند که از آن جمله خالد بود و نعمان آنچه از کسری شنیده بود به اینان گفت ، و سپس اینان با هدایائی به نزد کسری در مدائ...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جنید، نام امیری است که نصربن سیار برای بخارا معین کرد. نرشخی چنین آرد: «نصر سیار بر واصل عمرو نماز کرده اندر سراپرده ٔ خویش گور کردش و بشربن طغشاده را ببخار خدایتی نشاند و خالدبن جنید را ببخارا به امیری نشاند و اﷲ اعلم ». (از...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن جیلویة الکاتب ، کسی است که جان خود را با ابیات زیر از دست طاهر ذوالیمینین نجات داد و انشاد این اشعار کاری را کرد که بذل مبلغ زیادی مال نمیتوانست کرد:ز عموا بان الصقر صادف مرةعصفور برّ ساقه المقدورفتکلم العصفور تحت جناحه والصق...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حارث الهجیمی البصری . وی از حافظین حدیث و از عقلاء و دهاة است . ولادتش بسال 119 هَ . ق . و مرگش بسال 189 ق میباشد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 283). رجوع به ابوعثمان خالدبن حارث شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حباب . وی ازراویان است و در حماة منزل گزید و از سلیمان التیمی روایت کرد. ابوحاتم او را ادراک نمود و از او حدیث شنید. ابوحاتم می گوید او حدیث خود را می نوشت و جز اومی گویند چنین نبود. (از لسان المیزان ج 2 ص 375).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حرملة العبدی . وی از راویان است و از زینب زن ابی نضره و جز او روایت می کند و نصربن علی و معلی بن اسد و جز این دو از او روایت دارند. صاحب «حافل » او را نام برده است و می گوید که ابن ابوحاتم گفت من او را نمی شناسم . ابن حبان نی...