کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خار در جائی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خار و خبر
فرهنگ گنجواژه
خبر.
-
خار و گلشن
فرهنگ گنجواژه
زشت و زیبا.
-
خار و مار
فرهنگ گنجواژه
1ـ مشکلات راه 2ـ خواهر و مادر، ناموس
-
خرما و خار
فرهنگ گنجواژه
نوش و نیش.
-
خَس و خار
فرهنگ گنجواژه
خاشاک.
-
یار و خار
فرهنگ گنجواژه
دوست و دشمن.
-
خار بر سر دیوار نهادن
لغتنامه دهخدا
خار بر سر دیوار نهادن . [ ب َ س َ رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خار بر سر دیوار گذاشتن تا کسی بر آن آمدن نتواند. خزالحائط بالشوک . (منتهی الارب ). رجوع به خار بر دیوار نهادن شود.
-
جستوجو در متن
-
حرة
لغتنامه دهخدا
حرة. [ ح َرْ رَ ] (اِخ ) رزمگاه حُنَین . || موضعی به تبوک . || جائی به تقدة. || جائی میان مدینة و عقیق . || جائی قبلی مدینة. || جائی به بلادقیس . || جائی به دهناء. || جائی به عالیه ٔ حجاز. || جائی نزدیک فید. || جائی به کوههای طی . || جائی به زمین بار...
-
ارفاش
لغتنامه دهخدا
ارفاش . [ اِ ] (ع مص )اقامت گزیدن در جائی . لازم گرفتن جائی را. (منتهی الأرب ): ارفش بالبلد. || در اکل و نکاح افتادن . (منتهی الأرب ). در اهیفین (رفش و قفش ) افتادن .
-
واقصة
لغتنامه دهخدا
واقصة. [ق ِ ص َ ] (اِخ ) جائی به یمامة. جائی در راه کوفه نزدیک ذی مرخ . (منتهی الارب ). جائی است در یمامه ، حفصی گوید واقصة آبی است در کنار کرمة که مدفع ذی مرخ است .
-
نفضاء
لغتنامه دهخدا
نفضاء. [ ن ُف َ ] (ع اِ) لرزه ٔ تب . (منتهی الارب ) (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). نُفَضَة. نُفضَة. (متن اللغة). || باران که بجائی رسد و بجائی نرسد. (منتهی الارب ). بارانی که در جائی بارد دون جائی . (ناظم الاطباء). نُفضَة. (ناظم الاطباء). رجوع به ن...
-
متماطر
لغتنامه دهخدا
متماطر. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) ابر که ساعتی بارد و ساعتی باز ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || باران باریده شده در محلی بدون محل دیگر. (ناظم الاطباء). باران که جائی بارد و جائی نبارد. (از فرهنگ جانسون ).
-
جاجا
لغتنامه دهخدا
جاجا. (صوت مرکب ) آوازیست که بدان مرغ را به لانه رانند. لفظی که پیاپی با لحنی خاص گویند چون مرغی را به لانه کردن خواهند. آوازی برای درآوردن مرغ و خروس و جوجه به لانه ٔ آنان . کلمه ای است که گاه کردن مرغ به لانه گویند. رجوع به ماده ٔ ذیل شود. || (ق مر...
-
صفصف
لغتنامه دهخدا
صفصف . [ ص َ ص َ ] (ع ص ، اِ) زمین هموار. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء).زمین هامون و نرم . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).- قاع صفصف ؛ زمین هموار بی گیاه .- قاع صفصف کردن جائی یا شهری ؛ جائی یا شهری را غارت کردن و با خاک یکسان نمودن...
-
ادیم
لغتنامه دهخدا
ادیم . [ اَ ] (ع اِ) چرم . || مطلق پوست دباغت داده . (غیاث اللغات ). چرم مهیا و ساخته :بیاورد پس مشکهای ادیم بگسترد بر وی همه زر و سیم . فردوسی .تا خبر شد سوی سیمرغ که بازان ترااز ادیم است بپای اندر بربسته دوال . فرخی .تا نکردند در بن چه سخت پاک نامد...