حرة. [ ح َرْ رَ ] (اِخ ) رزمگاه حُنَین . || موضعی به تبوک . || جائی به تقدة. || جائی میان مدینة و عقیق . || جائی قبلی مدینة. || جائی به بلادقیس . || جائی به دهناء. || جائی به عالیه ٔ حجاز. || جائی نزدیک فید. || جائی به کوههای طی . || جائی به زمین بارق . || جائی به نجد، نزدیک ضریة. || جائی بنومرة را. || جائی نزدیک خیبر. و آنرا حرةالنار نیز نامند. || جائی به ظاهر مدینة زیر راقم ، و وقعةالحرة بروزگار یزید بدانجا بود. || جائی به بُرَیْک در راه یمن . || حره ٔ غَلاس ، حره ٔ لبن ، حره ٔ لفلف ، حره ٔ شوران ، حرةالحمارة، حره ٔ حقل ، حره ٔ میطان ، حره ٔمعشر، حره ٔ لیلی ، حره ٔ عباد، حره ٔ رجلاء، حره ٔ قماط؛نام مواضعی است به مدینه ٔ منورة. (معجم البلدان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.