کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاتون محشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اروک خاتون
لغتنامه دهخدا
اروک خاتون . [ ] (اِخ ) مادر اولجایتو سلطان محمد خدابنده .(از سعدی تا جامی تألیف برون ترجمه ٔ حکمت ص 49).
-
ارسلان خاتون
لغتنامه دهخدا
ارسلان خاتون . [ اَ س َ ] (اِخ ) بنت جغری بیگ . عمه ٔ سلطان ملکشاه بن الب ارسلان بن جغری بیگ . او در اول در حباله ٔ القائم بامراﷲ خلیفه ٔ عباسی بود و به سال 469 هَ . ق . امیرعلی علاءالدولةبن ظهیرالدین بن ابی منصور فرامرزبن علاءالدوله کاکویه او را بزن...
-
ارسلان خاتون
لغتنامه دهخدا
ارسلان خاتون . [ اَ س َ ] (اِخ ) خاتون ترکستان که امیرمحمود را غلامی نادر و کنیزکی دوشیزه ٔ نادره بهرسال فرستادی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 253). و این نام در تاریخ بیهقی چ فیاض ص 252 خاتون ارسلان آمده است .
-
اشل خاتون
لغتنامه دهخدا
اشل خاتون . [ ] (اِخ ) رجوع به اشیل خاتون شود.
-
اشیل خاتون
لغتنامه دهخدا
اشیل خاتون . [ ] (اِخ ) اشل خاتون . دختر امیرقنیمور بود که غازان خان در یوزاقاچ او را بسال 695 هَ . ق . بزنی گرفت ... رجوع به تاریخ غازان صص 38 - 40 و 103 شود.
-
بای خاتون
لغتنامه دهخدا
بای خاتون . (اِخ ) از کنیزکان متوکل عباسی بود که فرزندی به نام عباس از او بدنیا آمد. (از تاریخ الخلفاء ص 186).
-
بای خاتون
لغتنامه دهخدا
بای خاتون . (اِخ ) از محدثان بود و در حدود 775 هَ . ق . بدنیا آمد. پس از اکمال تحصیلات از طرف ابوالعباس بن العز و ناصرالدین بن داودبن حمزه وجمعی دیگر اجازه ٔ حدیث یافت . در شام نزدیک دارالطعم مسکن داشت و سپس به قاهره رفت و در جمادی الثانیه ٔ سال 864 ...
-
بای خاتون
لغتنامه دهخدا
بای خاتون . (اِخ ) زرکلی می نویسد: وی دختر ابراهیم بن احمد،از مردم حلب و شافعی قادری بود. خطی نیکو داشت . زیباروی و نیکوکار و بافضل و از خاندان علم و ادب بود. منهاج نووی و قسمتی از احیاء علوم الدین را نزد پدر خواند، او در حلب درگذشت . (اعلام ج 1 ص 13...
-
پادشاه خاتون
لغتنامه دهخدا
پادشاه خاتون . [ دْ / دِ ] (اِخ ) صفوةالدین پادشاه خاتون دختر قطب الدین محمد سلطان است از عصمةالدین قتلغ ترکان . و چون این پادشاه خاتون در حرم خویش اباقاخان جای داشت پس از گذشته شدن قطب الدین محمد حکومت کرمان به فرزندان وی تفویض شد و قتلغ ترکان بنام ...
-
پادشاه خاتون
لغتنامه دهخدا
پادشاه خاتون . [ دْ / دِ ] (اِخ ) یاپادشاه سلطان . دختر بزرگ شاه شجاع ابن امیر مبارزالدین محمد مظفر که بحباله ٔ نکاح برادرزاده ٔ وی شاه یحیی بود و هنگامی که شاه یحیی در یزد علم طغیان بر شاه شجاع برافراشت چون شاه شجاع برای رفع غائله ٔ وی به یزد تاخت و...
-
پروین خاتون
لغتنامه دهخدا
پروین خاتون . [ پ َرْ ] (اِخ )شاعره ای است باستانی که از شعر او در لغت نامه ٔ اسدی به شاهد آمده است و در بعض نسخ پرویزخاتون ضبط شده وظاهراً پروین خاتون درست باشد این دو بیت از اوست :طفل را چون شکم بدرد آیدهمچو افعی ز رنج ، او برپیخت گشت ساکن ز درد چو...
-
پل خاتون
لغتنامه دهخدا
پل خاتون . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) نام محلی در 72000 گزی سرخس در خراسان . این نام در حبیب السیر (چ طهران جزء 3 ج 3 ص 252) آمده است .
-
چنی خاتون
لغتنامه دهخدا
چنی خاتون . [ ] (اِخ ) نام زن بوقای و بوقای پسر تاتار و میان این بوقا و پادشاه اولوس قپچاق جنگ افتاد و بوقا کشته شد و کسان او متفرق شدند. چنی خاتون زن وی و توری پسر کهتر او ببندگی پادشاه اسلام غازان خان افتاد. (از تاریخ غازان ص 100).
-
ختن خاتون
لغتنامه دهخدا
ختن خاتون . [ خ ُ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از کنیزکان شاپور است و نظامی در خمسه او را نام برده است : همایون و سمن ترک و پریزادختن خاتون و گوهر ملک و دلشاد. نظامی .ختن خاتون چنین گفت از سر هوش که تنها بود شمشادی قصب پوش .نظامی .
-
ترکان خاتون
لغتنامه دهخدا
ترکان خاتون . [ ت َ ] (اِخ ) بنت طغماج خان بن بوغراخان و زوجه ٔ ملکشاه سلجوقی بود. چون وی خواهان آن بود که فرزندش محمود با وجود صغر سن به ولایت عهدی ملکشاه برگزیده شود و خواجه نظام الملک وزیر به فرزند دیگر ملکشاه ، برکیارق نظر داشت غبار کدورت و نزاع ...