کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَبَّةٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حبه
دیکشنری فارسی به عربی
توة , حبوب , فاصولية
-
یک حبه
لغتنامه دهخدا
یک حبه . [ ی َ / ی ِ ح َب ْ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) خردترین و کوچکترین جزء. (ناظم الاطباء).
-
domain arrangement
آرایش حبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] تعداد و نحوۀ قرار گرفتن حبهها در یک پروتئین معین
-
domain sharing
اشتراک حبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] حضور یک حبۀ ویژه در پروتئینهای متفاوت
-
domain walking
حبهپیمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] روشی رایانهای برای تعیین توالیهای دِنای رمزگذار نواحی مجاور یک حبۀ خاص
-
domain swapping
حبهدرآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] تلفیق دو یا چند توالی دِنای رمزگذار حبههای مختلف در پروتئینهای متفاوت برای تولید ژنی آمیژهای که یک پروتئین نوترکیب را رمزگذاری میکند
-
domain expansion
حبهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] افزایش تعداد حبههای متفاوت در یک پروتئین در طی فرایند تکامل
-
domain shuffling
بُرخوردگی حبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] پیدایش ژنهای جدید رمزگذار پروتئین ازطریق نوترکیبی آن دسته از میانههای میانجیشدۀ (intronmediated) توالیهای بیانه که حبههای عملکردی پروتئین را مشخص میکند
-
ectodomain
برونحبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] هر زنجیرهای از حبههای برونیاختهای پروتئینها
-
domain repetition
تکرار حبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] حضور تکراری یک حبۀ خاص در یک پروتئین
-
domain family
خانوادۀ حبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] مجموعهپروتئینهایی که ازلحاظ ساختاری و عملکردی، متنوع، اما در بخشی از توالی مشترک هستند و این اشتراک نقش ساختاری و عملکردی خاصی به آنها میدهد
-
ابن حبه
لغتنامه دهخدا
ابن حبه . [ اِ ن ُ ح َب ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) نان . (مهذب الاسماء) (المزهر).
-
ده حبه
لغتنامه دهخدا
ده حبه . [ دِه ْ ح َب ْ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در6هزارگزی جنوب باختری نیشابور دارای 302 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
حبه ٔ خضرا
لغتنامه دهخدا
حبه ٔ خضرا. [ ح َب ْ ب َ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنگ . چاتلانقوش . گیاه بنگ . (شرفنامه ٔ منیری ). حبةالخضراء. کسبور. رجوع به حبةالخضراء و بنگ شود : زان حبه ٔ خضرا خور کز روی سبک روحی هر کو بخورد یک جو بر سیخ زند سیمرغ .(منسوب به حافظ).
-
حبه ٔ دل
لغتنامه دهخدا
حبه ٔ دل .[ ح َب ْ ب َ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حبةالقلب . مهجة. سویداء. ثمرةالقلب . تأمور. دانه ٔ دل . نقطه ٔسیاه دل . خون دل . یا آنچه سیاه است در دل . جلجلان القلب . نقطه ٔ دل . سیاهی دل ، و آن خون بسته ٔ سیاهی باشد در درون دل . (دستور ا...