کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حمیت
/hamiy[y]at/
معنی
غیرت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزادگی، آزادمنشی، بزرگواری، بلندهمتی، پایمردی، تعصب، جوانمردی، حریت، رادی، عرق، عصبیت، غیرت، غیرتمندی، فتوت، مروت ≠ ناجوانمردی
دیکشنری
backbone, jealousy
-
جستوجوی دقیق
-
حمیت
واژگان مترادف و متضاد
آزادگی، آزادمنشی، بزرگواری، بلندهمتی، پایمردی، تعصب، جوانمردی، حریت، رادی، عرق، عصبیت، غیرت، غیرتمندی، فتوت، مروت ≠ ناجوانمردی
-
حمیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ یَّ) [ ع . حمیة ] (اِمص .) 1 - مروت ، جوانمردی . 2 - غیرت ، رشک .
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح َ ] (ع ص ) استوار از هر چیز. (منتهی الارب ). المتین من کل شی ٔ. حتی گویند: تمرحمیت و عسل حمیت . (اقرب الموارد). || بسیار شیرین : تمر حمیت .(منتهی الارب ). || شدید: غضب حمیت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) خیک روغن که در آن رب اندا...
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح َ می ی َ ] (ع اِمص ) محمیه . محمیت . (غیاث ). حمیت از چیزی ؛ ننگ و عار داشتن از آن . (منتهی الارب ). غیرت . (غیاث ). درد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رشک . (منتهی الارب ) (ترجمان ). || در اصطلاح ، حمیت عبارتست از آنکه در محافظت ملت یا حرمت از چ...
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح َ ی َ ] (ع اِمص ) مخفف حَمیَّت : کس چه داند که روسپی زن کیست در دل کیست شرم و حمیت و چم . خطیری .هرگز انگشت بتو بر ننهادستم که من از مادر باحمیت زادستم . منوچهری .با که کردستی این صحبت و این عشرت بر تن خویش نبود است تراحمیت . منوچهری .مرد ...
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) حمیة. پرهیز نمودن . (منتهی الارب ) (غیاث ). || حفاظت و نگاه داشتن . (غیاث ) (منتخب ) (صراح ).
-
حمیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حمیّة] hamiy[y]at غیرت.
-
حمیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حمیة] [قدیمی] hemyat ۱. پرهیز دادن بیمار از آنچه برایش ضرر دارد.۲. (صفت) ویژگی آنچه حفظ و نگهداری شود.
-
حمیت
دیکشنری فارسی به عربی
حماس
-
واژههای مشابه
-
بی حمیت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bihamiy[y]at ۱. بیغیرت؛ بیتعصب.۲. بیمروت.
-
بی حمیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ یَّ) [ فا - ع . ] (ص مر.) بی غیرت .
-
بی حمیت
لغتنامه دهخدا
بی حمیت . [ ح َ می ی َ ] (ص مرکب ) بر قیاس معنی حریت . (آنندراج ). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ . بی غیرت . (یادداشت بخط مؤلف ) : توبه کند شیرز شیری هگرزگرچه شتر کاهل و بی حمیت است . ناصرخسرو.بددل دزد و جلد و بی حمیت روبه و شیر و گرگ و کفتارند. ناصرخس...
-
بی حمیت
واژهنامه آزاد
ریش مال
-
بی درد و بی حمیت
فرهنگ گنجواژه
بی غیرت.