کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفث
لغتنامه دهخدا
حفث . [ ح ِ / ح َ ف ِ / ح َ ] (ع اِ) حفثه . فَحث . حثف . حفت . هزارخانه ٔ شکنبه . هزارتو. هزارلای شکنبه . (اقرب الموارد). ج ، احفاث . || ماری کلان که به انبان ماند. (منتهی الارب ). ماریست گزنده و بی زهر خردتر از حُفات . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
حفس
لغتنامه دهخدا
حفس . [ ح َ ] (ع مص ) خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سلیمان خلال ، مکنی به ابی سلمه و ملقب به وزیر آل محمد. رجوع به ابی سلمه خلال حفص در همین لغت نامه شود.
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن المغیره ، مکنی به ابی عمربن ابی داود اسدی کوفی فاخری بزاز. او محدث و متروک است . صاحب معجم الادباء گوید: وی راوی عاصم بن ابی النجود باشد. حفص ربیب ِ (پسر زن ) عاصم بود و قرائت را به عرض و تلقین از عاصم فرا گرفت . حف...
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ الانصاری . مکنی به ابی عمر. محدث است .
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمرالحوضی بصری ، مکنی به ابی عمر. محدث است .
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمرالعنبری . رجوع به ابوعمرالعنبری ... شود.
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمران برجمی . محدث است .
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمران . الامام الرازی ، مکنی به ابی عمر. محدث است .
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عمربن عبدالعزیزبن صهبان (صهیب )، مکنی به ابی عمر الناوری . وی مقری ، نحوی و ضریر بود، و به سامرا درآمد. او راوی امامین ابی عمرو و کسائی است . وی امام قراء و در زمان خود شیخ عراق وثقه و بسیار ثبت و ضابط بود. در طلب قرائات سفره...
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن غیاث . از محدثان است . ابن مبارک از اصحاب او بود آنگاه وی را واگذاشت و از مذهب او برگشت . (طبقات الفقهاء ص 115).
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن غیلان ، مکنی به ابی معبد. محدث است . رجوع به ابومعبد حفص ... شود.
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مغیره ٔ مخزومی . رجوع به ابوعمر حفص شود.
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مقدام پیشوای حفصیه ، یکی از پانزده فرقه ٔ خوارج . رجوع به بیان الادیان شود.