کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حرارت تبخیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
long-tube vertical evaporator
تبخیرکن لولهبلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] تبخیرکنی که در آن خوراک همراه با فشار به پایین یک دسته لولۀ قائم بلند وارد میشود و سپس مایع داغ بیرون لولهها، حرارت را به خوراک که در حال بالا رفتن است انتقال میدهد و سبب تبخیر بخشی از آن میشود
-
ملطف
لغتنامه دهخدا
ملطف . [ م ُ ل َطْ طِ ] (ع ص ) مأخوذ از تازی ، رقیق کننده و نازک کننده . (ناظم الاطباء). || دارویی است که به حرارت معتدل قوام خلط را رقیق تر سازد مثل حاشا و زوفا و بابونج . (از قانون ابوعلی سینا). آنچه به حرارت معتدل رقیق کردن خلط غلیظ در شأن او با...
-
غلیان
لغتنامه دهخدا
غلیان . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) جوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (غیاث اللغات ). جوشیدن دیگ و جز آن : زآنکه گردشهای آن خاشاک و کف باشد از غلیان بحر باشرف . مولوی (مثنوی ). || (اِمص ) جوش . (غیاث اللغات ) (آ...
-
بخار
لغتنامه دهخدا
بخار. [ ب ُ ] (اِ) گازی که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و به هوا رود. آنچه به شکل دود یا رطوبت از آب گرم یا هر جسم جامد یا مایعی بر اثر حرارت از آن برخیزد و به هوا رود. دمه . گاز. گازی که از جوشیدن آب ...
-
چراغ زنبورى
واژهنامه آزاد
چراغ زنبوری توسط ماکس گرتز در سال ۱۹۱۶ اختراع شد. برای روشن شدن چراغ، توری با بخار الکل گرم می شود. سپس توسط تلمبه ی دستی، نفت درون مخزن سربسته فشرده می شود. حرارت تولید شده توسط توری، نفت ترکیب شده با هوا را تبخیر کرده، این ترکیب، درون توری مشتعل می...
-
تبلور
لغتنامه دهخدا
تبلور. [ ت َ ب َ وُ ] (ع مص ) بلور شدن یا شبیه به بلور شدن چیزی . (از قطر المحیط). شبیه بلور شدن . (المنجد) . بلوری شدن جسمی . (ناظم الاطباء).جامد براق شدن جسم مایع... این لفظ فارسی است که بشکل مصدر عربی ساخته شده . (فرهنگ نظام ). || (اصطلاح شیمی ) ا...
-
کویر
لغتنامه دهخدا
کویر. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) زمین بی آب و شوره زار باشد، وآن را به عربی قراح گویند. (برهان ). زمین شوره زار. (آنندراج ). زمین شوره زار بی آب وگیاه . (ناظم الاطباء). زمین شوره زار بی آب . (فرهنگ رشیدی ). قاع . (نصاب ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زمین و...
-
مقطر
لغتنامه دهخدا
مقطر. [ م ُ ق َطْ طَ ] (ع ص ) قطره قطره چکانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). قطره قطره چکیده و قطره قطره چکانیده . (ناظم الاطباء) : پر فایده و نعمت چون ابر به نوروزکز کوه فرود آید چون مشک مقطر. ناصرخسرو.بالنده ٔ بی دانش مانند نباتی کز خاک سیه زاید و از ...
-
تقطیر
لغتنامه دهخدا
تقطیر. [ ت َ ] (ع مص ) چکانیدن . (زوزنی ) (دهار). چکانیدن و قطره قطره چکانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). استقطار آب دارو با قرع وانبیق . (از اقرب الموارد). قطره قطره چکیدن آب و جز آن و به اصطلاح کیمیا جدا کردن به اعانت حرارت مواد فرار...
-
زبدةالطرطیر
لغتنامه دهخدا
زبدةالطرطیر. [ زُ دَ تُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) ترترات پتاسیم اسیدی پاک بی تارتارات پتاسیم . (معجم طبی انگلیسی عربی : ترتر). بستانی آرد: مقصود کرم ترتر یعنی پتاس است و معمولاً برای تجارت مقداری ترتر آهک بدان اضافه میکنندولی خود آن بتنهائی سفید و متبلور ب...
-
ذوب
لغتنامه دهخدا
ذوب . [ ذَ ] (ع مص ) گداختن . (دهار) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). گداخته شدن . (تاج المصادربیهقی ) (دهار) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). ذَوَبان . (منتهی الارب ). آب شدن : و خون چون صوب انواء و ذوب انداء می چکید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چاپی ص 393). || ذو...
-
عصیر
لغتنامه دهخدا
عصیر. [ع َ ] (ع ص ) شلپیده . (منتهی الارب ). معصور و فشرده شده . (از اقرب الموارد). || (اِ) آنچه که به فشاردن بیرون آید از آب و مایع و نحو آن . (منتهی الارب ). آنچه به فشاردن و عَصر بیرون آید. (از اقرب الموارد). شیره . (دستور اللغة) (نصاب ). شیره ٔ ا...
-
اتازونی
لغتنامه دهخدا
اتازونی . [ اِ ] (اِخ ) (از اِتا، ملک ها + اونی ، متّحده ) نام مملکتی بزرگ واقع در آمریکای شمالی که آنرا دول متحده و جمهوری متحده نیز گویند. پایتخت این ملک واشنگتن است .وضع طبیعی و حدود آن : ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی که بین 26 و 49 درجه ٔ عرض شمالی...