کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حدور
/hadur/
معنی
۱. نشیب؛ سراشیب.
۲. زمین گود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حدور
لغتنامه دهخدا
حدور. [ ح َ ] (ع اِ) زمین نشیب . (منتهی الارب ). جای نشیب .
-
حدور
لغتنامه دهخدا
حدور. [ ح َدْ وَ ] (ص مرکب ) (از: حد + وَر) محدود. حدپذیر. متناهی . مقابل بی حد و نامحدود.
-
حدور
لغتنامه دهخدا
حدور. [ ح ُ ] (ع اِ) الطریق من العلو الی السفل . راه سرازیری .
-
حدور
لغتنامه دهخدا
حدور. [ ح ُ ] (ع مص ) فرودآمدن به نشیب . (از منتهی الارب ). || برآماهیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آماسیدن . (از منتهی الارب ). آماس پیدا کردن . ورم کردن . باد کردن . حَدْر. رجوع به حَدْر شود.
-
حدور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hadur ۱. نشیب؛ سراشیب.۲. زمین گود.
-
واژههای همآوا
-
هدور
لغتنامه دهخدا
هدور. [ هَُ ] (ع مص ) نیک دراز گردیدن گیاه و انبوه و تمام شدن آن . || افتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حدوری
لغتنامه دهخدا
حدوری . [ ح َدْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی حَدْوَر. محدودیت . تناهی .
-
حدر
لغتنامه دهخدا
حدر. [ ح َ ] (ع مص ) فربه و سطبرشدن . فربه و درشت و گرداندام گردیدن . (منتهی الارب ).فربه شدن و ضخیم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). حدارت . || پرگوشت شدن چشمخانه . (منتهی الارب ). || گرداندامی با سطبری . (منتهی الارب ). || از بالا به زیر افکندن . (تاج ا...