کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن مبشر. نجاشی در رجال خود او را برادر جعفربن مبشر،دانسته ، گوید: مکنی به ابوعبداﷲ و از شیعه است و احادیث عامه را بسیار روایت کرده . و کتاب بزرگ و نیکی تألیف کرده و «اخبار السلف » نامیده و در آن متقدمان بر علی را ناسزا گفت...
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حبیش . محدث است .
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن موسی . محدث است .
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحسن . نام طبیب و گیاه شناسی صاحب تألیف در فن خویش و ابن البیطار در مفردات از او بسیار روایت آرد. رجوع به حبیش اعسم شود.
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابوالفضل . رجوع به حبیش تفلیسی شود.
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابوصخر. رجوع به حبیش بن خالدبن سعد شود.
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) حَبشی . ابن شریح مکنی به ابوحفصة.تابعی است . ابن مندة گوید: اسحاق بن سوید رملی او رادر عداد صحابه شمرده . و موسی بن سهل در عداد تابعین .بخاری و ابن ابی حاتم و ابن حبان نیز او را از تابعین شمرده اند، وی از عبادةبن صامت روایت ...
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در قول نصر. (معجم البلدان ). قلعه ای است بنی عبید را نزد کوه .
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) وی از زیدبن اسلم از ابن عمر روایت کند. عسقلانی او را پس از ذکرحبیش بن دینار آورده است . (لسان المیزان ج 2 ص 175).
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (ع اِ) غُرغُر. مرغ مصری . ضرب من الدجاج اسود او مختلف الالوان . (قطر المحیط).
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن بشر. رجوع به حبیش بن مبشر شود.
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش .[ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن . مکنی به ابوقلابه . بعضی نام او را حبیش بن منقذ گفته اند. او یکی از روات زکی و زیرک بود و میان او و اصمعی از راه مذهب دشمنانگی بود. چه اصمعی سنی و ابوقلابه شیعی رافضی بود، چنانکه آن گاه که خبر مرگ اصمعی بشنید ش...
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش .[ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابوحفصة. رجوع به حبیش حبشی شود.
-
واژههای مشابه
-
حبیش اسدی
لغتنامه دهخدا
حبیش اسدی . [ اَ س َ ] (اِخ ) وثیمه در کتاب الردة او را یاد کرده گوید: چون طلیحةبن خویلد در بنی اسد ادعای پیغمبری کرد حبیش او را تکذیب و بنی اسد را به دفاع از اسلام تشویق میکرد و اشعاری در این باب سروده و از آن است :شهدت بان اﷲ لارب غیره طلیح و ان ال...
-
حبیش اشعری
لغتنامه دهخدا
حبیش اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حبیش بن خالدبن سعد شود.