کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هبوط
واژهنامه آزاد
سقوط
-
جستوجو در متن
-
حباء
لغتنامه دهخدا
حباء. [ ح َ ] (ع مص ، اِ) حبوة.
-
حبیة
لغتنامه دهخدا
حبیة. [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) حبوة. و آن نوعی از نشستن است . (منتهی الارب ).
-
حبی
لغتنامه دهخدا
حبی . [ ح ُ با / ح ِ با ] (ع اِ) ج ِ حُبُوة و حبة.
-
حق الناس
لغتنامه دهخدا
حق الناس . [ ح َق ْ قُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) آنچه آدمی سزاوار آن است از دین یا ارث یا نفقه یا شفعه یا حبوه و امثال آن .- امثال :حق الناس مقدم بر حق اﷲ است .
-
حباء
لغتنامه دهخدا
حباء. [ ح ِ ] (ع اِ) دهش بی پاداش و منت ، یا عام ّ است . محابات . (منتهی الارب ). دهش . بخشش . (وطواط). عطا. حبوة. محابات (در همه ٔ معانی ). عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || حبیة، و آن نوعی از نشستن است . || مهر زن . || (مص ) یاری دادن بی پاداش و ...
-
عطا دادن
لغتنامه دهخدا
عطا دادن . [ ع َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش . بخشیدن . بخشش دادن . اجداء، اشبار. اصفار. اعطاء. افراض . امتناح . انالة. اوس . تنویل . حباء. حبوة. رفد. زبد. شبر. صلة. فرض . مناولة. نحل . نصر. نفح . نوال . نول . وصل . هزر. هناء : ز بس عطاکه دهد هر که زو عطا ب...
-
عطا
لغتنامه دهخدا
عطا. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) عطاء. دهش . (منتهی الارب ). دادن بخشش را. (از اقرب الموارد). ضد منع. انعام . بذل . حِباء. حَبوة. داشن . دهش . دهشت . دهشته سَیب صفد. طلف . عطیت . عطیة. مَن ّ. ندی . نوال . هن . و رجوع به عطاء شود : بشتر راد خوانمت پرگست او ...
-
احتباک
لغتنامه دهخدا
احتباک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بستن اِزار. ازار سخت کردن بر میان . (تاج المصادر). شلوار بر میان سخت بستن . || استوار و نیکو کردن هر چیزی . || احتباک ثوب ؛ نیکو بافتن جامه . || حبوه بستن و گردپای نشستن . احتباء. (منتهی الارب ). پشت و ساق درهم کشیده نشستن...
-
بخشش
لغتنامه دهخدا
بخشش . [ ب َ ش ِ ] (اِمص ) داد. دهش . عطا. انعام . (ناظم الاطباء). عطا. (آنندراج ). عِداد. عائدة. دسیعه . فجر. وهب . موهبة. موهب . نُحلی ̍. عطیه . (از منتهی الارب ). سخا. بخشندگی . رادی . صله . هبه . بذل . رفد. نَدی ̍. کرم . جود. فیض . حبوة. حباء. (ی...