کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبحاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبحاب
لغتنامه دهخدا
حبحاب . [ ] (اِخ ) پدر شعیب است . رجوع به لسان المیزان ج 2 ص 166 شود.
-
حبحاب
لغتنامه دهخدا
حبحاب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی حبحاب ، تابعی است . ازجعفربن برقان روایت کند. خود و پدرش ناشناسند. ابوحاتم هر دو را مجهول دانسته . ابن حبان دومین را در عداد ثقات شمرده . رجوع به لسان المیزان ج 2 ص 166 شود.
-
حبحاب
لغتنامه دهخدا
حبحاب . [ ح َ ] (اِخ ) حبحاب الانصاری . مکنی به ابوعقیل یکی از صحابه ٔ کرام است . ابن منده و بونعیم گویند: آنگاه که او زکوة خرمای خویش را بخدمت حضرت رسول اکرم صلوات اﷲ علیه میبرد چون منافقین او را مسخره کردند آیه ٔ شریفه «الذین یلمزون المطوعین من الم...
-
حبحاب
لغتنامه دهخدا
حبحاب . [ ح َ ] (ع ص ) مردکوتاه زشت روی بدخو. || لاغر و نزار از مردان و شتران . || خرد. ریزه . ج ، حباحِب . || (اِخ ) نام شمشیر عمروبن خلی . (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
هبهاب
لغتنامه دهخدا
هبهاب . [ هََ ] (ع ص ) تیزرو. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ، هَباهیب . (ناظم الاطباء). || نیک بانگ و فریاد کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ و فریاد کننده . (اقرب الموارد). || (اِ) سراب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کو...
-
جستوجو در متن
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن عبدالکثیربن شعیب . از روات حدیث است و از حبحاب روایت کند.
-
حباحب
لغتنامه دهخدا
حباحب . [ ح َ ح ِ ] (ع ص ) ج ِ حبحاب . کوچک از هر چیز. (معجم البلدان چ مصر ج 3 ص 206).