کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبابسازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
sparging
حبابسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] فرایند تزریق بخار یا گاز به محلول
-
واژههای مشابه
-
حباب
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبسوار، آب سواران ۲. سرپوش شیشهای، روچراغی، کاسه چراغ، روپوش چراغ
-
حباب
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - برآمدگی کوچک که به علت سقوط چیزی در آب ایجاد می شود. در فارسی آب سوار گویند. 2 - روپوش شیشه ای که روی چراغ گذارند.
-
حباب
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (مص م .) دوست داشتن .
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ابی سلول . رجوع به حباب بن عبداﷲبن ابی سلول شود.
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن جبله ٔ دقاق . از مالک روایت کند. ازدی او را دروغ گو خوانده . دعلج در کتاب غرائب مالک از او نقل کند. (لسان المیزان ج 2 ص 964).
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن جبیر. حلیف بنی امیه . ابن عبدالبر او را در عداد صحابه که در جنگ طائف کشته شدند شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 249). طبری پدر او را حبیب نامیده گوید پسر او عرفطه است . ابن فتحون گوید: در نام او خلافست و برخی با خاء و تشدید ب...
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن جزٔبن عمروبن عامربن عبدرزاح بن ظفر ظفری . برخی او رادر عداد صحابه شمرده اند که بدر و احد را دریافته و در قادسیه کشته شده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 249). عسقلانی او را حباب بن جزٔبن عمروبن عامربن عبدرزاح بن ظفر انصاری ظفری خو...
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حبان طائی کوفی . رجوع به حباب بن حَیّان شود.
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حیان طائی کوفی . شیخ طوسی او را بهمین عنوان از اصحاب صادق (ع ) شمرده ، و ظاهراً امامی باشد لیکن مجهول الحال است . (تنقیح المقال ج 1 ص 249). عسقلانی او راحباب بن حبان خوانده است . (لسان المیزان ج 2 ص 964).
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن رئاب عکلی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: او پدر زیدبن حباب کوفی بود. امامی و مجهول است . و در برخی نسخ بجای رئاب ، ریان آمده و آن غلط است . (تنقیح المقال ج 1 ص 249).
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن زیدبن تیم بن امیةبن خفاف بن بیاضةبن خفاف بن سعدبن مرةبن مالک بن اوس انصاری بیاضی . برخی او را از شهداء احد شمرده اند و مجهول الحال است . (تنقیح المقال ج 1 ص 249). عسقلانی حال او را از ابن شاهین و ابن کلبی نقل کرده . (الاصابة...
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عامربن کعب تیمی . از تیم اللات و از شیعه ٔ کوفه بود و با مسلم بن عقیل بیعت کرد و چون مسلم گرفتار شد او نزد قوم خود پنهان گردید، و چون حسین بن علی (ع ) بکربلا آمد، حباب پنهانی بسوی او شتافت و در راه بدو پیوست و در واقعه ٔ کرب...
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبد فزاری . بغوی او را در عداد صحابه شمرده . او و ابراهیم حربی از طریق عبداﷲبن حاجب نقل حدیث کنند. وقتی نزد پیغمبر آمد و گفت هرچه فرمایی چنان کنم ، پیغمبر گفت به اسلام درآی و هجرت کن ، او نیز دستور را اجرا کرده با خانواده مه...