کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حانوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حانوت
/hānut/
معنی
دکان؛ مغازه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حانوت
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.)1 - دکان . 2 - میکده .ج . حوانیت .
-
حانوت
لغتنامه دهخدا
حانوت . (ع اِ) حانیة. حاناة. دکان می فروش . (منتهی الارب ). میخانه . خرابات . || دکان . (کشف اللغات ) (لطائف اللغات ) (دهار) (غیاث اللغات ) : گفت بد موقوف این لت لوت من آب حیوان برددر حانوت من . مولوی .که شبلی ز حانوت گندم فروش به ده برد انبان گندم ب...
-
حانوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hānut دکان؛ مغازه.
-
جستوجو در متن
-
حوانیت
لغتنامه دهخدا
حوانیت . [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حانوت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به حانوت شود.
-
حانات
لغتنامه دهخدا
حانات . (ع اِ) ج ِ حانوت و حانة.
-
حانی
لغتنامه دهخدا
حانی . (ع ص نسبی ) منسوب به حانوت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاحب حانوت . (اقرب الموارد). || منسوب به شهر حانی ، و حنوی برخلاف قیاس است . (منتهی الارب ).
-
کاباره
لغتنامه دهخدا
کاباره . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) میکده . دکان مشروب فروشی (شراب فروشی ). خرابات . حانوت . میخانه . شرابخانه .
-
قربج
لغتنامه دهخدا
قربج . [ ق ُ ب َ ] (اِ) دکان می فروش . (منتهی الارب ). حانوت . (اقرب الموارد). رجوع به قربق شود.
-
حانوتی
لغتنامه دهخدا
حانوتی . [ تی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به حانوت . کلبه دار. (مهذب الاسماء).
-
حانیة
لغتنامه دهخدا
حانیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ). خمر. || حاناة. حانوت . دکان می فروش . || می فروشان . (منتهی الارب ).
-
کربک
لغتنامه دهخدا
کربک . [ ک ُ ب َ ] (اِ) دکان بقال که عرب از آن قربق و کربج ساخته است . (از قاموس فیروزآبادی ). حانوت . کُربه . کلبه .(مهذب الاسماء). || متاع دکان بقال . (تاج العروس ذیل کربج ). رجوع به کربه ، کربج و کربق شود.
-
گندم فروش
لغتنامه دهخدا
گندم فروش . [ گ َدُ ف ُ ] (نف مرکب ) کسی که پیشه ٔ او فروختن گندم است . فومی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). حنّاط : به بازار گندم فروشان درآی که این جوفروش است و گندم نمای . سعدی .که شبلی ز حانوت گندم فروش به ده برد انبان گندم به دوش .سعدی .
-
کربج
لغتنامه دهخدا
کربج . [ ک ُ ب َ ] (معرب ، اِ) حانوت . کُربَق . (از معجم البلدان ). دکان یا رخت دکان تره فروش . (از منتهی الارب ). دکان و گفته اند متاع دکان و گویند معرب کُربه فارسی است . (از اقرب الموارد). معرب کُربَک و کُربَق فارسی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ...
-
دوکانچه
لغتنامه دهخدا
دوکانچه . [ دُ چ َ/ چ ِ ] (اِ مصغر) حانوت و دوکان خرد. دکان کوچک . (یادداشت مؤلف ). دکة. دکان . || مصطبه و ایوان کوچک . سکو و مهتابی . (یادداشت مؤلف ). درداق ؛ دوکانچه ٔ هموار و خرد که بر وی نشینند. مِسطَبَة، دوکانچه ٔ کوفته و هموار که بر وی نشینند...