کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حالک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
حالک
/hālek/
معنی
بسیارسیاه؛ تیره.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تیره، سیاه
۲. ترسناک، موحش، مهیب، وحشتناک، هولناک
۳. سخت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
حالک
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیره، سیاه ۲. ترسناک، موحش، مهیب، وحشتناک، هولناک ۳. سخت
-
حالک
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (ص .) بسیار تیره .
-
حالک
لغتنامه دهخدا
حالک . [ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حلک . سیاه . حانک : اسود حالک ؛ سیاهی سیاه . سخت سیاه . غراب حالک ؛ زاغ سیاه تیره . ج ، حوالک . (مهذب الاسماء).
-
حالک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hālek بسیارسیاه؛ تیره.
-
واژههای همآوا
-
هالک
واژگان مترادف و متضاد
فانی، قاتل، کشنده، مهلک، ≠ باقی
-
هالک
لغتنامه دهخدا
هالک . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن اسدبن خزیمه . مردی بود آهنگر و گویند اول کسی که کار آهن کرد او بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
هالک
لغتنامه دهخدا
هالک . [ ل ِ ] (ع ص ) مرده و هلاک شده . (ناظم الاطباء). مرده و نیست شونده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، هلاّ ک ، هُلَّک ، هَلکی ̍، هَوالِک که شاذ است .- امثال : فلان هالک فی الهوالک . (اقرب الموارد).|| مفازة هالک ، مهلکة؛ من تعرض لها هلک . |...
-
هالک
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِفا.) هلاک شونده ، نیست شونده .
-
هالک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hālek ۱. هلاکشونده؛ نیستشونده.۲. هلاککننده؛ نیستکننده.
-
هَالِکٌ
فرهنگ واژگان قرآن
هلاک شونده - میرا
-
جستوجو در متن
-
بللة
لغتنامه دهخدا
بللة. [ ب ُ ل َ ل َ ] (ع اِ) هیأت و زی و حال : کیف بللتک ؛ کیف حالک . (منتهی الارب ).
-
حانک
لغتنامه دهخدا
حانک . [ ن ِ ] (ع ص ) نیک سیاه . (منتهی الارب ). سیاه سیاه . حالک . سیاهی سیاه . سخت سیاه .
-
حوالک
لغتنامه دهخدا
حوالک .[ ح َ ل ِ ] (ع ص ) ج ِ حالک ،سخت سیاه . (منتهی الارب ).