هالک . [ ل ِ ] (ع ص ) مرده و هلاک شده . (ناظم الاطباء). مرده و نیست شونده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، هلاّ ک ، هُلَّک ، هَلکی ̍، هَوالِک که شاذ است .
- امثال :
فلان هالک فی الهوالک . (اقرب الموارد).
|| مفازة هالک ، مهلکة؛ من تعرض لها هلک . || الهالک من السحائب ؛ التی تصوب بالمطر ثم تقلع فلایکون مطر. (معجم متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.