کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیاءة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیاءة
لغتنامه دهخدا
جیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) چیزی که بر آن دیگ نهند. (اقرب الموارد). غلاف دیگ . (منتهی الارب ). رجوع به جیاء و جیاوة و جواء شود.
-
جیاءة
لغتنامه دهخدا
جیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) گچ . (ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). و در تاج العروس ضبط کلمه معلوم نیست . (ذیل اقرب الموارد).
-
جیاءة
لغتنامه دهخدا
جیاءة. [ ج َ ءَ ] (ع اِ) ریم و خون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جیئة. (اقرب الموارد). لای . || (مص ) آمدن . مَجی ٔ. || آوردن کسی را. || غالب آمدن کسی را به آمدن . (منتهی الارب ). || رفتن . رجوع به جیئة شود.
-
جستوجو در متن
-
جواة
لغتنامه دهخدا
جواة. [ ج َ ] (ع اِ) غلاف دیگ . (منتهی الارب ). چیزی که دیگ بر روی آن نهند. رجوع به جواء و جیاء و جیاءة و جیاوة شود.
-
جیاء
لغتنامه دهخدا
جیاء.(ع اِ) چیزی که بر آن دیگ نهند. (اقرب الموارد). غلاف دیگ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ِ جای . (مهذب الاسماء). رجوع به جواء و جواة و جیاءة و جیاوة شود.
-
استادنگاه
لغتنامه دهخدا
استادنگاه . [اِ دَ ] (اِ مرکب ) ایستادنگاه . جای اِستادن . موقف : جیاءة؛ استادنگاه آب . جیه ؛ استادنگاه آب . جئه ؛ استادنگاه آب . خرنق ؛ استادنگاه آب . تنور؛ استادنگاه آب . وادی . جائزه ؛ استادنگاه آب کش بر چاه . (منتهی الارب ).
-
جیئة
لغتنامه دهخدا
جیئة. [ ج َ ءَ ] (ع مص ) یک مرتبه آمدن . (اقرب الموارد). آمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). جی ٔ و مَجی ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || رفتن . (اقرب الموارد). || آوردن . || غالب آمدن به آمدن . (منتهی...
-
لای
لغتنامه دهخدا
لای . (اِ) گل نرم که از آب گل آلود برجایی نشیند. گل نرم که در آب گل آلود ته نشین شود یا به دیوار و اطراف بندد. گل بسیار نرم که پس از گذشتن سیل و مانند آن برجای ماند. دردی آب که در ته ظرفی یا چیزی نشیند. (اوبهی ). گلی که در آب باشد. لا. رجوع به لا شود...
-
آمدن
لغتنامه دهخدا
آمدن . [ م َ دَ ] (مص ) جیاءة. جیئه . اتو. اَتْی . اتیان . اَتْوَة. جَی ْء. (دهار). مَجی ٔ. ایاب . قدوم . مقابل رفتن و شدن و ذهاب : شیر خشم آورد و جست از جای خویش آمد آن خرگوش را آلغده پیش . رودکی .بدینجای از بهر او آمدم بکینه همی جنگجو آمدم . فردوسی...