کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِنْگیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جِنْگیْ
لهجه و گویش گنابادی
jengi در گویش گنابادی یعنی تند و سریع ، چابک
-
واژههای مشابه
-
جنگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلاور، مبارز، نستوه ۲. جنگنده، حربی
-
جنگی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به جنگ .
-
جنگی
لغتنامه دهخدا
جنگی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جنگ . جنگجو. دلاور. سرباز مبارز. سپاهی . (ناظم الاطباء) : رسیدند بهرام و خسرو بهم دلاوردو جنگی دو شیر دژم . فردوسی .هژبری که سرهای شیران جنگی ببوسید خاک قدم بنده وارش . ناصرخسرو.دو کبک دری دید بر خاره سنگ به آیین کبک...
-
جنگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جنگ) jangi ۱. مربوط به جنگ.۲. دارای کاربرد در جنگ: سلاح جنگی.۳. جنگجو؛ جنگنده.۴. (قید) [مجاز] با سرعت زیاد؛ شتابان.
-
جنگی
دیکشنری فارسی به عربی
جيش , شائک , عسکري
-
جنگی
لهجه و گویش تهرانی
زود،فوری
-
گاو جنگی
لغتنامه دهخدا
گاو جنگی . [ وِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گاو نر که آن را برای جنگیدن تربیت کنند : کل همچو گاو جنگی هر کس بینه بزنه در شان کل خدا گفت کلا لینبذن .اشعری مازندرانی (در باب پهلوان کچل ).
-
wounded in action, WIA
مجروح جنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فردی که براثر عوامل بیرونی، مانند ترکش بمب و خمپاره، در میدان رزم، و نه در اقدامات تروریستی، مجروح شود
-
man of war, fighting ship, armed naval ship, warship
ناو جنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کشتی جنگی یا کشتی دریایی مسلح و شناورهایی مانند آنها که متعلق به نیروی دریایی است
-
war film 2
فیلم جنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلمی که در آن محور داستان جنگ است
-
killed in actionn, KIA
کشتۀ جنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فردی که در میدان رزم، و نه در اقدامات تروریستی، جان خود را از دست میدهد یا براثر زخمی شدن، پیش از رسیدن به مراکز درمانی، فوت میکند
-
missing in action, MIA
مفقودالاثر جنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فردی که در میدان رزم، و نه در اقدامات تروریستی، به دلایل نامشخص مفقود شود یا محل او نامعلوم باشد متـ . مفقودالاثر
-
war crime
جنایت جنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق] بیرحمی بیشازاندازه در طول جنگ همراه با نقض یک پیمان یا معاهدۀ بینالمللی