کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جولة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جولة
معنی
سواري , گردش سواره , سوار شدن , گشت , سفر , مسافرت , سياحت , ماموريت , نوبت , گشت کردن , سياحت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جولة
لغتنامه دهخدا
جولة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) گرد برآمدن . جول . جؤل . جَوَلان . جیلان . (منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود. || از هم جدا شدن پستر حمله کردن . (منتهی الارب ) : جال القوم جولة؛ از هم جدا شدند، پستر حمله کردند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قطع کرد...
-
جولة
دیکشنری عربی به فارسی
سواري , گردش سواره , سوار شدن , گشت , سفر , مسافرت , سياحت , ماموريت , نوبت , گشت کردن , سياحت کردن
-
واژههای مشابه
-
جوله
فرهنگ فارسی معین
(جو یا جُ لِ) (اِ.) سبزه ، چمن .
-
جوله
فرهنگ فارسی معین
(جُ لَ) (ص .) بافنده ، جوله .
-
جوله
فرهنگ فارسی معین
(جُ لِ یا لَ) (اِ.) 1 - تیردان ، ترکش . 2 - خارپشت بزرگ .
-
جوله
لغتنامه دهخدا
جوله . [ ج َ / جُو ل َ / ل ِ ] (اِ) نساج . (غیاث اللغات از رشیدی ). سفیدباف . || عنکبوت . (غیاث اللغات ). رجوع به جوله و جولاه شود.
-
جوله
لغتنامه دهخدا
جوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) به خفای ها، تیردان و ترکش را گویند. کیش و قربان و آن جایی باشد که کمان رادر آن نهند. || زده شده اعم از پشم و پنبه و غیر آن . || خارپشت بزرگ . || (هندی ، اِ) علتی است که آنرا بعربی فالج خوانند. || با واو مجهول ، نوعی سبزه است...
-
جوله
لغتنامه دهخدا
جوله . [ ل َه ْ ] (ص ، اِ) بضم اول وفتح ثالث و ظهور «ها» مخفف جولاهه . بافنده . (برهان ). || عنکبوت . (برهان ). رجوع به جولاه شود.
-
جوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ جولاه] [قدیمی] juleh, jo[w]lah =جولهه
-
جوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jule تیردان؛ ترکش.
-
کمان جوله
لغتنامه دهخدا
کمان جوله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) قربان باشد که کمان در آن کنند. (فرهنگ رشیدی ). به معنی قربان که کمان در آن گذارند چرا که جوله به معنی ترکش است ، چون قربان بی ترکش نبندند لهذا چنین گفته شد و آن را نیم لنگ نیزگفته اند. (آنندراج ) (غیاث ). جایی...
-
جوله زار
لغتنامه دهخدا
جوله زار. [ ج َ / جُو / جو ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) مَرغزار. چمن زار. (برهان ).
-
جوله گاه
لغتنامه دهخدا
جوله گاه . [ ج َ / جُو / جو ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی جوله زار باشد که آنرا مرغزار گویند و مَرْغ ، علفی است که حیوانات آنرا برغبت تمام خورند. (برهان ) (آنندراج ).
-
جولة بحرية
دیکشنری عربی به فارسی
سفر دريايي , گشت زدن