کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوزگره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جوزگره
/jo[w]zgereh/
معنی
۱. گرهی که به شکل دکمه باشد.
۲. دکمهای که از قیطان درست کنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوزگره
لغتنامه دهخدا
جوزگره . [ ج َ / جُو گ ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گوزگره : اینچنین جوزگره کان ز معانی بستم دانم از بخت بد ار زآنکه بجوزا نرسد. نظام قاری (دیوان ص 65).آن جوزگره نگر بصوف اخضرچون سرو که او کو ز کلاغ آرد بر. نظام قاری (دیوان ص 123).رجوع به گوزگره شود.
-
جوزگره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jo[w]zgereh ۱. گرهی که به شکل دکمه باشد.۲. دکمهای که از قیطان درست کنند.
-
جستوجو در متن
-
گوزگره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] go[w]zgereh = جوزگره
-
جوزی گره
لغتنامه دهخدا
جوزی گره . [ج َ / جُو گ ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) جوزگره . گوزگره :از هنرهای دستم جوزی گره می بستم .رجوع به گوزگره شود.
-
گوزگره
لغتنامه دهخدا
گوزگره . [ گ َ / گُو گ ِ رِه ْ ] (اِ مرکب ) بر وزن و معنی جوزگره است و آن نوعی از گره باشد خوش نما و خوش طرح که مانند تکمه بر چیزها زنند. (برهان ). گرهی است به ترکیب جوز یعنی گردکان که به جوزگره معروف است و بر کمربند زنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوع...
-
گوانگله
لغتنامه دهخدا
گوانگله . [ اَ گ ُ / گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) تکمه و حلقه ای را گویند که بر گریبان پیراهن و غیره دوزند، چه گوبه معنی تکمه و انگله حلقه ای باشد که گوی را در آن اندازند و گاهی آن حلقه را بی گوی هم گوانگله می گویند و همچنین گوی را نیز بی انگله . (برها...
-
زنگبار
لغتنامه دهخدا
زنگبار. [ زَ ] (اِ مرکب ) دوات سیاهی را گویند. (برهان ). کنایه از دوات که مداد را در آن اندازند و هندبار نیز خوانندش . (آنندراج ) (از انجمن آرا). کنایه از دوات باشد. (فرهنگ رشیدی ). سیاهی دوات و مرکب . (ناظم الاطباء). || در فرهنگ بمعنی صمغی است که از...
-
گوزکلاغ
لغتنامه دهخدا
گوزکلاغ . [ گ َ / گُو ک َ ] (اِ مرکب ) میوه ٔ درخت سرو. (فرهنگ نظام ) : آن جوزگره نگر به صوف اخضرچون سرو که او گوزکلاغ آرد بر. نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 123).|| در صحاری گرمسیر نواحی کاشان و بیشتر در مزارع جو گیاهی به افراط میروید که کونه یا ریشه...