زنگبار. [ زَ ] (اِ مرکب ) دوات سیاهی را گویند. (برهان ). کنایه از دوات که مداد را در آن اندازند و هندبار نیز خوانندش . (آنندراج ) (از انجمن آرا). کنایه از دوات باشد. (فرهنگ رشیدی ). سیاهی دوات و مرکب . (ناظم الاطباء). || در فرهنگ بمعنی صمغی است که از صنوبر گیرند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). || کات کبود. || جرس . || جوزگره . (ناظم الاطباء). || دوره ای از ادوار ملایم موسیقی قدیم . (فرهنگ فارسی معین ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.