کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوازق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوازق
لغتنامه دهخدا
جوازق . [ ج َ زِ] (معرب ، اِ) ج ِ جوزق . (دهار). رجوع به جوزق شود.
-
جستوجو در متن
-
کوازه
لغتنامه دهخدا
کوازه . [ ک ُ زَ / زِ ] (اِ) تخم مرغ نیم پخته و معرب آن جوازق است . (برهان ) (ناظم الاطباء). رشیدی صحیح این کلمه را «گوازه » می داند و معرب آن جوازق مؤید این قول است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به معنی آخر کواژه شود.- کوازه کردن خایه ؛ نیم بن...
-
گواز
لغتنامه دهخدا
گواز. [ گ َ / گ ُ ] (اِ)در اوستا گوازه : گو (گاو) + از (راندن ). گواز، لغةً به معنی گاو(ستور)ران . (فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 186 حاشیه ٔ 9). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چوبی که بدان گاو و خر زنند، و خرگواز نیز گویندش . (لغت فرس چ اقبال ص 167). چوبد...
-
کواژه
لغتنامه دهخدا
کواژه . [ ک َ ژَ / ژِ ] (اِ) طعنه زدن و افسوس کردن . (صحاح الفرس ).طعنه زدن و سرزنش کردن . (برهان ). کواژ. طعنه و سرزنش . (آنندراج ). طعنه و سرزنش . (ناظم الاطباء). مصحف گواژه است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به گواژه و گواژ شود. || سخر و لاغ و ...