کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهابذه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جهابذه
/jahābeze/
معنی
=جهبذ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهابذه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جهابذَة، جمع جهبذ] jahābeze =جهبذ
-
واژههای مشابه
-
جهابذة
لغتنامه دهخدا
جهابذة. [ ج َ ب ِ ذَ ] (معرب ، اِ) ج ِ جهبذ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گهبدان . بزرگان دانشمند. (فرهنگ فارسی معین ) : وعقود معقوده و... که در آن زمان بنام ارباب خراج و جهابذه بود... (تاریخ قم ص 144). رجوع به جهبذ شود.
-
جستوجو در متن
-
جهبذ
فرهنگ فارسی معین
(جِ بَ) [ معر. ] (ص . اِ.) 1 - گهبد، دانشمند بزرگ . ج . جهابذه . 2 - واسطه و دلالی که مؤدیان مالیات ، مالیات خود را توسط او به دیوان می پرداختند.
-
جهبذ
لغتنامه دهخدا
جهبذ. [ ج ِ ب ِ ] (معرب ، ص ، اِ) نقاد دانا. (منتهی الارب ). ناقد شناسا به تمییز خوب از بد، و آن معرب کهبد فارسی است . (از اقرب الموارد). ج ، جَهابِذة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): انه [ ارسطاطالیس ] کان فیلسوف الروم و عالمها و جهبذها و نحریرها ...
-
گهبد
لغتنامه دهخدا
گهبد. [ گ َ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آن مرد باشد که زر و سیم پادشاه به وی سپارند، و او به خزانه بسپارد، چون خازن و قابض . (یادداشت بخط مؤلف از نسخه ٔ خطی لغت فرس اسدی ) (نسخه ٔ تحفة الاحباب حافظاوبهی ). || توسعاً نقاد و صراف . سمعانی در جهبذ گوید ه...
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...